اخیراً دانشجویی این سؤال را مطرح کرد:

 

آیا این آقای وزیر متوجه آمار و ارقام نیست؟ آیا او متوجه مطالعات و تحقیقاتِ علمی نیست؟ مگر او تحصیل کرده نیست؟ پس قاعدتاً باید با فکر، منطق و دلیل صحبت کند، قضاوت کند و تصمیم بگیرد. چرا این سخنانِ غیر واقعی؟ چرا از افکار و سیاست های مردود دفاع می کند؟ چرا این درجه از توهم؟

 

محتوای این سؤال به طیف وسیعی از سیاست مداران و مسئولان در سطح جهانی بر می گردد. دریک سالِ اخیر، قانون اساسی و مقرراتِ انتخاباتی چین و روسیه تغییر کرده اند تا روسای جمهور این دو کشور بتوانند برای یک تا دو دههٔ آینده در قدرت بمانند. در شبکه های اجتماعی و میزگرد های "علمی" این دو کشور نیز، عده ای به توجیهِ حقوقی، اجتماعی، ملی و سیاسی این تداوم حکمرانی حکمرانان و اُلیگارشی پرداخته اند.

 

کانونِ این بحث و سؤال دانشجو "تمایل به ماندنِ در قدرت" و "توجیه افکار و سیاست های موجود توسطِ اطرافیان" است.

 

اگر ذهن و سیستمِ تحلیلی آقای وزیر را واکاوی کنیم، (Deconstruction) به چه نکاتی ممکن است در ناخودآگاه او برسیم:

 

-آنقدر این پُست ومقام لذت دارد که حد ندارد؛
-این درآمد، در رسانه ها بودن و دیده شدن خیلی لذت دارد؛
-چقدر امکانات و منابع در اختیار است؛
-چقدر فرصتِ سفر و گرفتنِ حق ماموریت وجود دارد؛
-چقدر فرصتِ سخنرانی و مورد تمجید قرار گرفتن پیش می آید؛
-با این همه امکانات، می توان صد ها نفر را در اختیار گرفت؛
-چقدر فرصتِ رئیسِ جلسه بودن پیش می آید؛
-چقدر امتیازاتِ جانبی و نانوشته به دست می آید؛
-بنابراین، باید مهارت هایی را برای ماندن در -54 دولتِ مختلف کسب کرد. پرنسیب به چه درد می خورد!؛
-اگر قرار باشد دقیق و حقیقی قضاوت کرد که نمی توان از مزایای سِمَت بهره برد؛
-باید تمام مهارت های تحلیلی و توجیهی را برای دفاع از وضع موجود به کار بست؛
-باید از کلمات و عباراتی استفاده کرد که عمومِ مخاطبان را تحت تاثیر قرار داد؛
-باید دائما نقل قول کرد تا وفاداری کامل اثبات گردد؛
-بعضی وقت ها برای تهییج احساسات، باید کارهای سمبلیک کرد؛
-باید به میان کسانی رفت و آن ها را تایید کرد که در شکل گیری افکار عمومی موثرهستند؛
-سیاست مدار، روشنفکر نیست که انتقاد کند و با دلیل و آمار قضاوت کند؛
-سیاست مدار، آدمِ آکادمیک نیست که تحقیق کند وسپس اظهار نظر؛
-کجا مقرر کرده اند که سیاست مدار باید حقیقت را به خبرنگاران بگوید؛
-باید از فضیلتِ ابهام حداکثر استفاده را کرد؛
-ده درصد از حقیقت گفتن، زیاد هم هست؛
-به کارگیری واژه هایی مانند شرافت، صداقت، انسانیت و وجدان برای انحراف افکار عمومی ضروری است؛
-اصل، حفظ سِمَت و وزارت است؛
-اصل، تطویلِ سِمَت و وزارت است؛
-اصل، یادگیری روان شناسی حفظِ قدرت است؛
-اصل، توجیه، پیچاندن و گیج کردن است؛
-فردی که در پی حقیقت باشد خیلی نمی تواند در سیاست، قدرت و وزارت دوام آورد؛

فلاسفه اندیشه سیاسی و نویسندگان مختلف، با مضامین گوناگون، عموم عبارات فوق را در یک جمله خلاصه کرده اند: در طیفِ تمامِ لذت های قابل تصور در بشر، هیچ لذتی بالاتر از سِمَت، قدرت و احاطه و تسلط بر دیگران وجود ندارد. بعضی عبارات دیگر:

جان استاین بِک (John Steinbeck): قدرت فساد نمی آورد؛ ترس از دست دادنِ قدرت فساد می آورد؛

آبراهام لینکلن (Abraham Lincoln): می خواهید شخصیتِ فردی را آزمون کنید به او قدرت بدهید؛

افلاطون (Plato): بهترین ارزیابی از یک فرد این است که با قدرت چه کار می کند؛

ارسطو(Aristotle): فردی که با همه دوست است، دوست هیچکس نیست؛

کنفسیوس (Confucius): درجهٔ دانش یک فرد این است که وسعتِ جهل خود را کشف کند؛

مارک تواین (Mark Twain): گول زدن افراد از متقاعد کردن آنان راحت تر است؛

ماکسیم گورکی (Maxim Gorky): بی رحم ترین دشمن ما، پرداختنِ به گذشته است؛

فئودور داستایفسکی (Fyodor Dostoevsky): بهترین روش اقناع زندانی برای این که از زندان فرار نکند این است که هیچ وقت فکر نکند در زندان است؛

فردریک نیچه (Friedrich Nietzsche): همه ما از حقیقت می ترسیم؛

امانوئل کانت:  (Immanuel Kant): تصاحب قدرت در نهایت استفاده از استدلال را خراب می کند؛

توماس هابز (Thomas Hobbes): علاقهٔ به قدرت فقط با مرگ متوقف می شود؛

جورج اورول (George Orwell): نابودی معنای حقیقی واژه ها، چقدر زیباست؛

آلبرت اینشتین (Albert Einstein): اهتمامی که برای ترکیبِ قدرت و منطق انجام شده به ندرت موفق بوده و فقط برای مدتی کوتاه؛

ناپلئون بُناپارت (Napoleon Bonaparte): قانون اساسی باید کوتاه و مبهم باشد؛

جورج اورول (George Orwell): ما می دانیم که هیچ کس قدرت را به دست نمی آورد که بخواهد زمانی آن را از دست دهد.

 

تا آنجایی که توانستم برای دانشجو توضیح دادم که او باید با ماهیت  و جنس قدرت آشنا شود تا از مدارهای ایده آلیستی و یُوتُوپیا خارج گردد.

آنچه واقعیتِ تاریخ بوده ازاین قرار است: از جمله قدرت و ابهام، قدرت و زور، قدرت و حیله گری، قدرت و کتمان، قدرت و پول، قدرت و سوء استفاده از واژه ها، قدرت و تغافل، قدرت و لذت، قدرت و تکبر، قدرت و اخفاء،  قدرت و آدرس غلط دادن، قدرت و اطلاعات غلط دادن، قدرت و ترساندن، قدرت و انحصار، قدرت و خودخواهی، قدرت و پرخاشگری، قدرت و کنترل، قدرت و حفظ قدرت، قدرت و نمایش، قدرت و تظاهر به تواضع، قدرت و هر روز در روزنامه ها بودن، قدرت و دستور دادن، قدرت و تحقیر دیگران، قدرت و نیاز به تایید دیگران، قدرت و لباس، قدرت و نحوه نشستن، قدرت و غیبت، قدرت و خود را اخلاقی نشان دادن، قدرت و مرتب حرف ها را تغییر دادن، قدرت و بخش های کلیدی یک موضوع را پنهان کردن، قدرت و مزایای قدرت.

این ابعادِ قدرت و ده ها بُعد دیگر، اجزای لاینفک قدرت هستند و حتی حالت عادی و طبیعی دارند. خیلی تربیت و آموزش میخواهد تا این گونه نباشد. چطور می توان تصور کرد فردی برای ده سال رئیس جمهور چین باشد، کشوری که جایگاه اول را در بسیاری از شاخص ها در سطح جهان دارد و بعد بخواهد از لذتِ دائمی قدرت چشم پوشی کند؟ برای اینکه این قدرت حفظ شود، بخشی از عامه را می توان با احساسات مهار کرد؛ برخی از همکاران را با امکانات؛ بعضی از نویسندگان را با سمت و مزایا. گروه بسیار بسیار کوچکی می ماند که سه راه دارند که یکی ازانها مهاجرت است.

قدرت خیلی شیرین تر از آن است که موقتی باشد. آیا رها کردن قدرت در کشوری مانند روسیه با توجه به مساحتِ وسیع، منابعِ طبیعی، توانِ هسته ای، ذخائرِ نفت و گاز، تاریخ و ادبیات، توان تسلیحاتی و جمعیت نه چندان زیاد و با 11 ساعت تفاوتِ زمانی میان شرق و غرب آن، کار راحتی است؟

قدری سِمَت و امکانات توزیع شود کافی است و در کنار آن جلوگیری هوشمندانه، غیر مستقیم و دقیق از شکل گیری هر نوع تشکل رقیب. William Burns که در دههٔ 1990 سفیر آمریکا در اردن بود در کتاب خاطرات خود می گوید که مَلِک حسین به صورت دائمی، افرادِ اطراف شاهزاده حسن، که در آن موقع قرار بود جانشین او شود را، تغییر می داد تا مانع از تشکیل کانون مستقلِ قدرت شود. همین روش در مصرِ حُسنی مبارک، عراقِ صدام، زیمبابوهِ رابرت موگابه و بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیای مرکزی برقرار بوده است.

آیا قدرت و حفظ قدرت در غرب هم شیرین است؟ البته که هست.

این طبع بشر است. قدرت، لذت و استتار لذت جزء لاینفک طبع بشر است. در غرب این خصوصیت طبع بشر را پذیرفته اند و در مقام سرکوب آن بر نیامده اند. بلکه از چند روش استفاده کرده اند تا این خصلت را محدود، محصور و کنترل کنند:

 

  1. آزادی رسانه؛
  2. رقابت حزبی؛
  3. انتخاباتِ فراگیر؛
  4. محدود کردن دورۀ قدرت و سِمَت.

وقتی فرانسوا اُولاند در پایان دورهٔ اول ریاست جمهوری خود متوجه شد تنها 14 درصد جامعۀ فرانسه، او را تایید می کنند از کاندیدا شدن خود برای دور دوم ریاست جمهوری صرف نظر کرد در حالی که می توانست یک دورهٔ 5 ساله دیگر نیز رئیس جمهور باقی بماند.

باراک اوباما درانتهای دورۀ ریاست جمهوری خود به آفریقا سفر کرد و در صحبتی که با دانشجویان در دانشگاه کِنیا داشت به طنز گفت که بسیار علاقمند است که رئیس جمهور باقی بماند ولی قانون فقط یک دورهٔ هشت ساله، اجازه ریاست و قدرت را می دهد. صد ها رویه وجود دارد تا مانع از تداومِ قدرتِ او شوند و او نمی تواند قانون اساسی را با مانورسیاسی و به رأی خود تغییر دهد.

غربی ها از یک طرف موانع حقوقی برای تداومِ لذت از  ریاست جمهوری ایجاد کردند و از طرفِ دیگر به جامعه و رسانه ها توانِ نظارت و تشکل دادند تا بدین شکل، توانِ استتار، تغافل، کتمان، حیله گری و انحصار، کم شود.

نمی توان ادعا کرد که این روش ها ایده آل هستند اما وضعیتِ آلمان از زیمبابوه بهتر؛ شرایطِ کانادا از پاکستان ارجح؛ افقِ نروژ از اردن امیدوار کننده تر است. تمدن بشری تا کنون این روشها را کشف کرده است. این روشها فعلاً باعث شده تا افراد در دانمارک به مهاجرت، تبعید یا زندان نروند.

طی چند قرن از 1648 به بعد، صد ها فیلسوف، رمان نویس، هنرمند، فعال مدنی، خبرنگار، نمایشنامه نویس و دانشمند، هزاران ساعت زمان صرف کرده اند تا توانِ استتار و وسعت لذت در مدارهای قدرت را محصور کنند. ظهور برنی سندرز (Bernie Sanders) در آمریکا و حمایتِ قابل توجه نسل جوان و طبقه متوسط و تحصیل کرده از او، نشان از زنده بودن اندیشه تغییر برای عدالت اقتصادی و جلوگیری از انحصار و دوقطبی شدن جامعه است.

رفتار خوب و بد انسان ها شرطی است. حفظ قدرت و سِمَت به مراتب مهم تر از استدلال، منطق، Fact، آمار، دلیل، مطالعه، تحقیق، مدرک، تحصیلات و علم است. چرا رقابت حزبی تعیین کننده است؟ چون از خود بزرگ بینی و خود حق پنداری جلوگیری می کند. بنابراین، داشتن تحصیلات به معنای مبرّا بودن از این آفت نیست. آنچه مهم است ساختاری است که این فرد تحصیل کرده در آن عمل می کند. یک ساختار او را مجبور می کند با دقت، Fact، و قضاوت منطقی تصمیم بگیرد(مانند آنگلا مِرکل فیزیک دان و استاد دانشگاه در آلمان شرقی سابق) و یک ساختار، تحصیل کرده را مجبور می کند که از اندیشه ها و سیاست های اشتباه، بی عاقبت و مُخرب نه تنها حمایت بلکه در تحکیم آن ها نیز بکوشد (مانند طارق عزیز، وزیر خارجه تحصیل کردۀ فرانسه و حقوقدان دورۀ صدام حسین).

از این رو، دانشجو شاید متوجه شد که فضائل فردی وزیر در ساختاری معیوب به عملکرد منفی او می انجامد. زندگی و تلاش او در لذت بردن و بهره برداری از امتیازات قدرت صرف می شود. وقتی تغییر ناممکن باشد، حفظِ سِمَت با همهٔ رموز آن مبنای رفتار می گردد.

نتیجهٔ بحث با دانشجو بدین جا ختم شد که در بیشترِ مناطقِ جهانِ فعلی، شما خیلی نمی توانید گله مند باشید وحتی انتظارِ کارآمدی داشته باشید. شما در پی کشفِ فونداسیونِ ساختمانی باشید که در طبقهٔ بیستم آن، افراد مشغولِ لذت بردن از سِمَت و قدرت هستند؛ فونداسیونی که زیرزمین است و دیده نمی شود. درحالیکه استدلال روی زمین است و قابل دیده شدن. استدلال فقط با شفافیت از غُربَت رها می شود.

24 فکر در مورد “ غُربَتِ استدلال

  1. حسين گفت:

    درود بر شما 

    بسیار مفید و جالب بود . لطف کنید در مقاله اى مؤلفه هاى ساختار را مشخص نمایید و اینکه چگونه و با چه برنامه اى  مى توان ساختار را  با توجه به شرایط ، ظرفیت ها و فرهنگ جامعه ایران اصلاح کرد .

  2. ح.خ. گفت:

    سپاس عالی واقعیات موجود جهان ترسیم شد

  3. دلارام گفت:

    دکتر خدایش دمت گرم عالی بود.اما یه سوالی ذهنمو بد جوری درگیر کرد.جواب سوالم رو طوری بدهید که در اعماق ذهنتون به خودتون نگویید که" من هم که خودم دارم از قدرتم دفاع میکنم"

    به نظرتون جمله های بالا از زمان عصر هجر تا به امروز دارای استثنا هایی هم هستند؟

  4. علی گفت:

    سلام 

     

    معمولا نوشته های شما را مطالعه میکنم.

    یک نکته خدمتتون عرض میکنم 

    در نقل قول ها بیشتر دقت کنید 

     

    مثلا قانون اساسی باید کوتاه و مبهم باشد از چارلز موریس نخست وزیر فرانسه می باشد.

    در کتاب راه باریک ازادی عجم اوغلو و رابینسون هم این جمله را ذکر کرده اند البته به نام چارلز موریس. 

    با تشکر. خوزستان. اندیمشک 

  5. A.J گفت:

    سلام
    در یک جمله کوتاه اگر بخواهم چیزی بگویم،
    باید گفت: شما نابغه حوزه اندیشه سیاسی هستید.

  6. رضا گفت:

    بنظر میرسد که به یمن انقلاب کبیر فرانسه و به تبع آن فراگیر شدن ۳ عنصر :حقوق بشر،دموکراسی وپلولاریسم بشر غربی فهمید که حکمرانی مدرن وتوسعه یافته دارای ۲فضیلت اولا غیر مقدس وثانیا تخصصی است…….

     

    شاید درهیچ نقطه از تاریخ مشرق زمین پیدا نکنیدکه مانند فرانسه هررییس جمهوری که به الیزه رفت خواهان کاهش طول مدت ریاست جمهوری از ۷به ۵سال باشد..،.

     

    مشکل ما دقیقا در شرقی بودن ما نهفته است….

    قدرت درغرب قدرت رامتوقف کرد(منتسکیو)

    قدرت در شرق به لویاتان (اژدها)تبدیل شد

  7. نگار گفت:

    سلام:

    من اغلب نوشته های شما را خوانده ام موافق یا مخالف محتوای آنها فرقی ندارد اما ایرادی نه چندان کوچک درنوشته های شما به چشم میخورد که برای من فارسی زبان مخاطب شما آزاردهنده است البته اگرهمه اقشارجامعه مخاطب شما باشند چون اگر چنین است شما بایدوازگان فارسی که برای همه قابل فهم است را استفاده نمایید نه واژگان بیگانه (یوتوپیا،Fact)که معادل فارسی آنها وجود دارد شما که دنبال کننده های زیادی داریدبااین کارتان یعنی استفاده از واژگان بیگانه آنهارا رفته رفته عادت به استفاده ازآنهارا می دهید .زمانی می رسد که همانند کاری که باطبیعت کشورمان شد بازبانمان هم میشود یعنی آنقدر آشغال وارد زبانمان می شود که دیگر کاری برایش نمیتوان کرد لطفا به دیگران بیاموزید زبانمان را پاس بدارند واز تخریب آن جلوگیری نمایند زبان ما هویت ما است.

    باتشکر       یکی از مخاطبان شما

  8. یوسف گفت:

    سلام و درود

    عالی و بی نظیر

    مثل همیشه.

    سپاسگزارم

  9. حسن اخوان گفت:

    سلام به نظر شما مردم این ساختار قدرت رامی سازند یادولتها.منظورم ساختار سالم قدرت مثلا در دانمارکه

  10. مجتبی گفت:

    استاد بسیار سپاسگزارم از مطالب مفیدتون. واقعا لذت بخش هست خواندن این مطالب دقیق و علمی. واقعا حضور امثال شما در این جامعه ناامید و خسته نعمتی است فراتر از هر نعمت دیگر. امیدوارم روزی برسد که تفکرات و اندیشه های امثال شما سکان هدایت این کشور را برعهده بگیرند و به پیش برانندش

  11. قهرمان سراج گفت:

    سلام سپاس از اینکه هستید و تلاش میکنید که آگاهی ببخشید. ممنون که امروز صبح از شما مطلب جدید آموختم. 

  12. علی گفت:

    سلام
    بسیار مفید بود
    سپاس

  13. معصومه گفت:

    بسیار عالی بود
    استفاده کردم استاد

  14. فرشاد آریائی گفت:

    با سلام پیداست ارباب قدرت وظیفه خود را برای حفظ قدرت به خوبی انجام میدهند –در این میانه وظیفه ما چیست ؟ همیشه متاسف رفتار مردم زمان قاجار بودم ، چه کنیم در آینده مورد استهزای فرزندانمان قرار نگیریم🤔

  15. میلاد گفت:

    با سلام اینکه شما میگویید غرب تا حالا به این نتیجه رسیده که راهای جبوگیری از لذت در قدرت ماندن این موارد است صحیح اما قرار نیست ماچون غرب به این نتیجه رسیده دنبال رو انها باشیم ، یه کوه رو در نظر بگیریم خب ما در اول راه برای صعود هستیم و غرب در نیمه راه ما قرار نیست از راه غرب دنباله روی کنیم به این خاطر که از ما جلو ترن ما باید به نوک قله نگاه کنیم و راهای نزدیک رسیدن به آن ، و در مورد اینکه سیاست مداران چون لذت بخش است هر کاری برای بقا میکنند رو میشه با تغیر فکر جمعی مانند شتایس نکردن افراد رده بالا این لذت رو از آنها بگیریم چون حس ستایش شدن بالا تر هر حس دیگر است مانند دستور دادن است . 

  16. سید حمید گفت:

    سلام و تشکر از شما استاد گرامی همانگونه که فرمودین همین روش تقویت احزاب و تشکل ها و دموکراسی که نقطه مقابل انحصار و اقتدارگرایی است و حداقل مقبول تر هم به لحاظ کارکرد میباشد خود نیز واجد ایراداتی است که اگر فرهنگ مناسب آن از قبل ایجاد نشده باشد به نوبه خود ویرانگر هم خواهد بود در همین ایران خودمان درست است که دموکراسی در معنای کامل فرایند و معنا اجرا نمیشود و در راس آن باز هم اقتدارگرایی وجود دارد اما به نوعی دست به دست شدن قدرت طی دو دوره ۴ ساله اتفاق می افتد و درست است که کل اختیارات رو ندارد اما بسیاری از اختیارات اجرایی و امکانات را دارد اما درست عمل نمی نماید چرا؟ چون فرهنگ دموکراسی از قبل ایجاد نشده چون فقط به فکر بستن بار خود است چون فضایل اخلاقی در او رشد نکرده چون سیاست مقدم بر خدمت است در وجود او و اینها همه برآمده از همان مطلبی است که شما در یکی از مقاله هایتان فرمودید اول توسعه و سپس دموکراسی و توسعه از اقتصاد شروع می شود و از نظر من فرهنگ سخت کوشی تلاش و بسیاری از شاخصه های مهم در افراد یک کشور در صورتی شکل میگیرد که آن کشور همزمان و با الویت یکسان برای چند دهه آموزش و پروش و قوه قضاییه خود را قوی نماید اموزش و پرورشی شبیه نظام ژاپن که در ابتدا پرورش و سپس آموزش الویت داشته باشد و قوه قضاییه ای که آنقدر قوی و fro باشد که در آن مثلا مال مردم خوری راحت نباشد آن وقت اقتصاد راه خود را پیدا میکند قبول دارم که اینها برای توسعه یافتگی در سطح اول جهانی کافی نیستند اما برای ما و شروع فرایند اولا لازم و ثانیا در این مرحله کافی اند مثال من به نوبه خود پس اندازی دارم اگر اطمینان داشته باشم مالم به سادگی خورده نمیشود و قوه قضاییه و قانونی داریم که در اقل زمان داد من را میستاند بجای گذاشتن در بانک و یا خرید سکه و دلار و طلا و خودرو آن را در جریان کار مولد می اندازم اما خود من بارها شاهد بودم در سیستم قضایی ما مال مردم خوری بسیار ساده است اگر آموزش و پرورشی داشته باشم که به پرورش جنبه های اخلاقی و اجتماعی شخصیتی انسان و مهارت های زندگی فردی و جمعی پرداخته باشد بعد از یک دهه بسیاری از مشکلات بعدی خود به خود مرتفع خواهد شد ممنون از زحمات شما استاد گرامی

  17. محمود فاخری گفت:

    سلام و عرض احترام

    همیشه و بسیار از نوشته های شما لذت برده ام

    کاش در دانشگاهها و در تلویزیون ازادانه اما در. چارچوب قانون نسبت به نقد اثرگذار همت گمارند

    این تضعیف نظام نیست بلکه تقویت آن است

    مثل اینکه بیماری را تحت عمل جراحی قرار بدهند اگر. تیم جراحی ورزیده و به دانش روز آگاهی داشته باشد قطعا در کار. خود موفق تر خواهد بود

    مطمئنا این کار از مجراهای قوای سه گانه کنونی بر نمی آید

    باید از یک قدرت و. پشتیبانی فراجناحی برخوردار. بود

    این موضوع باید. به اطلاع مقامات عالی رتبه به نحوی تاثیر. گذار. برسد که نتیجه بخش شود هرچند قطعا سعی شده اما نباید ناامید. شد

    در بخشی از کتاب یازده مقاله از محمدعلی اسلامی ندوشن هم به این موضوع پرداخته است

     

    ممنون 

  18. قاسم یزدان پناه گفت:

    همیشه از نوشته هاتون لذت می برم ،لذت مشکل را حل نمی کنم ؛ذهنم باز می شود و رفتارم بسته!

  19. رامین گفت:

    جمله آخر ،،، استدلال فقط با شفافیت از غربت رها می شود ،،، 

    جمع بندی، خوبی بود.

    شما بعنوان استاد دانشگاه و فعال مدنی و مولف کتاب ، فرصت استدلال و شفافیت را دارید .

  20. اران علایی گفت:

    باسلام خدمت جناب دکتر بسیار زیبا تحلیل کردید نزدیک به ده سال هست که در شرکت نفت دارم کار میکنم این رفتار درون مدیریتهای پایین جامعه که امکانات کمی هم وجود داره مثل خودروی سازمانی هست و مدیران هیچگونه تحلیل درستی بروی مسائل فنی ندارن به قدری که غرق در امکانات اون سمت هستن.

  21. اسمعیل گفت:

    جناب دکتر بنده دانشجوی مدیریت دولتی تطبیق و توسعه هستم.واقعا صحبتهای شما اصولی و ارزشمند بوده و به داشتن چون شمایی افتخار میکنم

  22. محمد حسین گفت:

    خیلی مقاله ی مفیدی بود⁦🙏🏼⁩

  23. اسماعیل گفت:

    باسلام و ارزوی بهروزی

    مقاله بسیار جمع و جور و فوق العاده مغذی بود.پایدار باشید

  24. Massi گفت:

    ممنون استاد سلامت و سربلند و شاد باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *