1-در هیچ شرایطی به دیگری نمیگوید: شما اشتباه میکنید؛
2-بلکه میگوید: دیدگاه های ما متفاوت است، بحث کنیم؛
3-همه شهروندان، حق انسانی و قانونی اظهارنظر دارند؛
4-ولی تصمیم سازی و تصمیم گیری تابع اظهار نظر تخصصی است؛
5-برای رسیدن به یک نظر و دیدگاه، بسیار می پرسد و مطالعه میکند؛
6-عموماً نمیگوید: نظر من درست است؛
7-دیگران برای اظهارنظر نزد او، احساس امنیت میکنند؛
8-نگرانِ پذیرفته شدن افکارش نیست؛
9-با اطلاعات و استدلال جدید، حاضر است دیدگاهش را تغییر دهد؛
10-بسیار تلاش میکند تا دیدگاههای متفاوت از خود را درک کند و خود را جای حامیان آنها بگذارد؛
11-معتقد است سوابق خانوادگی، محیط رشد و شرایط اجتماعی- اقتصادی در شکل گیری دیدگاههای افراد، تعیین کننده است؛
12-پشتِ سر فردی که نسبت به او دیدگاههای متفاوت دارد، غیبت نمیکند؛
13-متناسب با مخاطب و حضار، دیدگاه خود را تغییر نمیدهد؛
14-چون برای شکل گیری نظرات خود زحمت میکشد، عموماً از ثبات فکری (Consistency) برخوردار است؛
15-دیدگاه افراد را در قالبِ (Context) بزرگترِ منافع و مصالح آنها هم ارزیابی میکند؛
16-از به کارگیری الفاظ تند، افراطی و غیرمحترمانه پرهیز میکند؛
17-آرام صحبت میکند؛
18-در بحث، برخود تسلّط رفتاری دارد؛
19-اگر به او حمله فکری شود، عصبانی نمیشود بلکه به رفتارِ استدلالی خود ادامه میدهد؛
20-تواضع فکری او، مصنوعی نیست؛
21-به فکر، اندیشه و دیدگاه، فرآیندی و تکاملی مینگرد؛
22-اگر به ابعادِ یک دیدگاه مطمئن نباشد، سکوت میکند؛
23-وقتی فردی دیدگاه خود را بیان میکند، با دقت به نظرات او گوش میکند؛
24-حتی اگر با دیدگاه دیگری در تناقض بود، از او فاصله نمیگیرد؛
25-از واژگان نسبی فراوان استفاده میکند: شاید، ممکن است، احتمال دارد، تصور میکنم؛
26-معتقد است بین دموکرات بودن و اعتمادِ به نفس رابطه مستقیمی وجود دارد؛
27-بعضاً میگوید: نظری ندارم. به اندازه کافی مطالعه ندارم؛
28-نسبت به دیدگاه خود تعصب ندارد. حاضر است دیدگاه های او در معرض محک قرار گیرند؛
29-اگر میگوید: از نظرات شما استفاده میکنیم، از بابِ عوام فریبی و نمایش نیست؛
30-مهم ترین مبارزه او در زندگی، مبارزه با غرور فکری است.
با سلام خدمت دکتر عزیز
اینجانب رسالت شما را در ارتقای سطح فرهنگ جامعه بسیار ضروری ارزیابی نموده و شما را تحسین می نمایم.
به عنوان یک وکیل دادگستری مستقر در تبریز آماده هر گونه همکاری با جنابعالی در جهت توسعه هر چه بیشتر اهداف عالیه آن اندیشمند فاضل و فرزانه هستم.
پایدار باشید.
عالی بود
مورد ٢٨ ، شاه بیت این ٣٠ خصوصیت بود، بری بودن از تعصب ( هرگونه تعصبی و نه صرفا فکری ) بلکه عمدتا تعصبات مذهبی یا ضد مذهبی که اصولا با فکر و غالبا با مطالعه و تحقیق رابطه ای ندارند ، عمده ترین مشکل مفاهمه و توسعه گفتمان در کشور ماست.
باسلام
تحلیل جناب استاد سریع القلم عالی است.
فکرکنم اگر این خصلت در افراد یک جامعه ظهور پیدا کند , به مرور( مدینه فاضله) در آن جامعه ایجاد می شود.
سلام. به نظر می رسد چون باید به عدد ۳۰ ختم شود بعضی موارد همپوشانی دارد و شاید بتوان گفت ۲۰ ویژگی…
دکتر خوانندگان را به مطالب ساندویچی و لقمه ای عادت ندهید. یه مقاله تحلیلی با ۱۰ خواننده بهتر از مطالب سطحی با هزار خواننده است. مواظب باشید پوپولیست نشوید.
متشکرم
ممنونم ممنونم
عالیست
با احترام به استاد عزیز، در کشور ما ای کاش همین معنا را می داد از اینکه برای روشن ماندن تفکر و اندیشیدن تلاش میکنید سپاسگزارم.
عالی
یک کار انسانی است آنقدر انجام نمیشود تازگی دار
اول از همه بگم که مطمئن نیستم شمارهی ۲۲ رو درست فهمیده باشم یا نه. و یه سوال برام ایجاد شد.
شمارهی ۲۲ این بود: [یک فرد دموکرات] اگر به ابعادِ یک دیدگاه مطمئن نباشد، سکوت میکند.
وقتی که با دیدگاهی که دقیقا نمیدونم چی هست و ابعادش رو نمیفهمم مواجه میشم کدوم یک از رفتارهای زیر مفیدتره؟
۱- سکوت کنم.
۲- من به فرد یا گروهی که از ایدهی متفاوتی حمایت میکنه بگم که من به این علت و این علت حرفت رو نمیفهمم، میتونی بهم بیشتر توضیح بدی؟
۳- …
البته یک مشکل راه حل دوم رو میدونم. اینکه اون فرد و گروه (احتمالیش) از بکگراند متفاوتی اومدن، کتابهای متفاوتی خوندن (اگر فرض کنیم کلا کتاب زیاد خونده باشن). استادهای متفاوتی دیده باشن(اگر فرض کنیم کلا زیر دست فرد یا افرادی بار اومده باشن و خودخوانی نکرده باشن) و جور دیگری تربیت شده باشند، منافع دیگری دارند که من بسیاری از اون منافع رو نمیدونم، و بنابراین مدلذهنی (mental model/mind-set) متفاوتی داشته باشن، و قرار نیست او هم مثل من تلاش کنه که ذهنش رو به من نزدیک کنه تا حرف همدیگه رو بهتر بفهمیم.
در این صورت بحثهای ما حتی اگر تا چند ساعت هم ادامه داشته باشه باز هم راه به جایی نمیبریم، و با هم به توافق نمیرسیم. در این باره یک گزاره در درس model-thinking (که به مدل ذهنی ترجمه شده) میگه: مدلهای ذهنی خودشون رو تقویت میکنن.
به عبارت دیگه در بحث و گفتوگو ما آدمها به جای تلاش برای یادگیری و فهم مسئله، تلاش میکنیم مسئله رو از فیلتر پیشفرض های قبلی و آموختههای قبلی رد کنیم. برای همین هم هست که حتی اگر از فردی که نظری متفاوت با من داره هم بحث کنم باز هم احتمال رسیدن به توافق بستگی به این داره که مدلهای ذهنی من و ایشون همین الان چقدر نزدیکی داره به همدیگه. و ماها هم میدونیم که حتی آدمهایی که توی یک خونه با هم بزرگ شدن با اینکه مدلذهنی نزدیک به هم دارند، اما باز هم در بسیاری از بحثها با هم موافق نیستن. و این نشون میده که بحث کردن هم خیلی راهکار موفقی نیست.
اما همینکه من میخوام به دنبال راهکار بهتری برای «نزدیکی فکری» بگردم می بینم که تقریبا هیچ راهدیگه نیست به جز همین بحث کردن وجود نداره یا حداقل من نمیشناسم و خوشحال میشم کسی راه بهتری جلوی پام بذاره. چون اگر از کنار همدیگه هم رد بشیم و سکوت کنیم، پس چه زمانی قراره همدیگه رو بفهمیم؟ مگر از اول قرار نبوده که در یک جامعه افراد با همدیگه کار و زندگی کنن و چرخ سیستم رو بهتر بچرخونن؟ و بدون تلاش برای فهمیدن همدیگه آیا این ممکن میشه؟ آیا اساسا باید ذهنهای ما به هم نزدیک بشه؟
بله، گاهی اوقات بدون اینکه مستقیم نظر فردی رو رد کنیم می شه با او بحث کنیم، ولی این یک مسیر است و بسته به شرایط شما و مخاطبتون انتخاب می شه، ولی هر جایی جواب نمی ده.
گزاره شما کلی و مطلق است. مثلا اگر فردی نظرش این بود که زمین مسطح است و به زور نظرش رو در حلق مردم کرد نباید بهش بگیم اشتباه می کنید، باید بگیم بشینیم بحث کنیم! وقتی خانواده ای نظرش اینه که دختر می تونه تو سن ۷ سالگی ازدواج کنه، نباید بگیم اشتباه می کنید!…. چرا نباید بگیم اشتباه می کنید؟ وقتی نظری اشتباه است، عقیده ای اشتباه است باید حقیقت رو گفت. Interlocutor شما نظر اشتباهی داره، و با اون نظر غلط ممکنه اطرافیانش رو به اشتباه بکشونه، بعد ما نگیم اشتباه می کنی؟ بگیم بیا بحث کنیم، حالا اگر بحث فایده نداشت یا نخواست بحث کنه تکلیف چیه؟ بحث که نمی تونیم کنیم، احتمالا جای دیگه هم نمی شه از نظر اشتباه اون فرد صحبت کنیم و به دیگران آگاهی بدیم که حواستون به نظرات این فرد باشه، چون می شه غیبت!
فرد دموکراتیک می تونه بگه نظرتون اشتباه است، و برای ادعای خودش support بیاره، فرد مقابل هم اگر جوابی داشت می تونه ارایه بده. متاسفانه باب شده همه می گن نظر هر کسی محترمه! راه برخورد با نظرات محترمی که بحث منطقی با دارنده آنها بیفایده است و جماعتی رو به نادانی می کشاند اینه که محکم ایستاد و گفت دارید به این دلایل اشتباه می کنید، برخی نظرات واقعا محترم نیستن و باید به صراحت نقد شن.
واکنش مون رو می شه روی یک طیف در نظر گرفت، که البته چون نمی شه خط کش گذاشت و اندازه گیری کرد از نظر یک نفر این محکم ایستادن می شه افراطی، از نظر فرد دیگه می شه پاسخی مناسب (که این خود جای بحث داره و برای جلوگیری از سوء تفاهم باید واکنش افراطی و مناسب تعریف عملیاتی شه، چون این تعریف ممکنه از فردی به فرد دیگه، از خانواده ای به خانواده ی دیگه، از جامعه ای به جامعه ای دیگه، از زمانی به زمان دیگه متفاوت باشه) …. در هر صورت زنده به گور کردن دختران هم روزی نظر و عقیده برخی از مردم بود.
I caught the darkness, it was drinking from your cup….. I caught the darkness drinking from your cup……. I said is this contagious? You said just drink it up. …. Leonard Cohen
تاریکی مثل بیماری واگیرداریه که متاسفانه برخی از افراد به دیگران می دن و دیگران هم می نوشن و تاریکی رو می گیرن. باید گفت انچه می نوشن تاریکیه و اشتباه.
نظری که شما نوشتید بسیار خوب نوشته شده به نظرم. اما من یک جاییش رو نمیفهمم.
تفاوت میان «ما نظرمون متفاوته، پس بیا بحث کنیم» با «شما اشتباه میکنید، به این علت و اون علت، حالا شما دفاع کن از حرفت اگه راست میگی» در عمل چقدره؟ (در عمل یعنی وقتی با عموم آدمهای جامعه بحث میکنیم میدونیم که واکنش به خصوصی در عمل نشون میدن)
به نظرم اولی لحن دوستانهای داره و عموم مخاطبان هرچقدر یکدنده و عصبی و پرخاشگر هم باشن وقتی ما رو آروم میبینن اونها هم تعصبشون روی ایدههای خودشون کمتر میشه. پس بهتر با هم ارتباط برقرار میکنن. نسبت به وقتی که مستقیم بهشون میگیم «تو داری اشتباه میکنی».
دوم اینکه وقتی داریم ریسمان گفتوگو رو به سمت خودمون میکشیم (با در اشتباه بودن او و درست بودن رویکرد ما) اون هم احتمالا ریسمان رو رها نمیکنه حتی اگر بحث کردن با من رو رها کنه اما در ذهنش ما رو خطاکار میدونه، (یعنی ما رو حتی دارای ارزش بحث کردن هم نمیدونه). اگر هم بحث رو با ما ادامه بده، او در این وضعیت ایدههای فعلیش رو توجیه «rationalize» میکنه و تفسیرهای جدیدی از نظرات و دیتاهایی که در مغرش داره به سمت ما پرتاب میکنه و حتی ایدههای قبلیش رو بیشتر تقویت میکنه.
به نظرم به قول شما راهکار مناسب برای برخورد مناسب با آدمها باید تعریف عملیاتی بشه. من هم در حدی که میفهمم خودم فکر میکنم رفتار ما ایرانیها در بحثها و گفتوگوها بررسی علمی بشه. و بعد نظر بدیم که بهتره توی بحثها چی گفته بشه و از چی گفته نشه، و از کنار چه بحثهایی عبور بشه یا بحث کردن به تاخیر بیوفته، تا بیشترین اثر رو روی مخاطب بذاره و اون از پیش فرضهایی که داره فاصله بگیره و بحث رو از دید ما هم ببینه.
اما جدای از همهی اینها من یاد یکی از حرفهای جماب سریعالقلم افتادم که اگر اشتباه نکنم (ببخشید اگر اشتباه میگم) میگفت حکمرانی معقول اثرات روانشناسی بسیار مثبتی روی معقول شدن مردمان اون جامعه میذاره. پس اگر حکمرانان معقول رفتار کنند دیگر نیازی نیست ماها این همه اینجا بحث کنیم که چه گفته شود و چه گفته نشود که یک فرد عاقلانه فکرکنه. چون اثر بحث کردن روی هدایت اندیشهها نسبت به روشهایی مثل همین حکمرانی معقول و اولویت دادن به بهبود زندگی مردم کشور بسیار بیشتر اندیشهها رو معقول میکنه.