چه تفاوتی میان استبدادِ خاورمیانهای و استبدادِ چینی وجود دارد؟ در استبدادِ تاریخی چینی، ضمن اینکه پادشاه در راسِ هرم قدرت قرار داشت، ولی طیفی از اقشارِ اجتماعی و اقتصادی، حق فعالیت داشته و از مصونیتِ نسبی برخوردار بودند. پادشاه و مجموعههای دیگر تا اندازۀ قابل توجهی به توزیع امکانات و تا حدی نیزبه باز بودن فضاهای اقتصادی و مدنی در میان مردم قائل بودند. در مقابل، استبداد تاریخی خاورمیانه بر محورِ شخص پادشاه و یا در دورههای اخیر بر محور یک فرد نظامی مانند مبارک یا صدام استوار بوده است. صدها هزار نفر به کار گرفته میشوند تا مبارک چندین دهه بر مصدرِ قدرت بماند. عامۀ مردم در دایرهای مرکب از فقر و محرومیتهای انباشته، عقدههای بیشمار و سرکوبِ خواستههای طبیعی انسانی، به دور خود میچرخند.
اگر حکومت فعلی چین دموکراتیک نیست اما در ارائه خدمات و قدردانی از جامعه خود کوتاهی نمیکند. به عنوان مثال 22000 کیلومتر خطوط ریل آهن و سیستمی با سرعت بالا را طراحی کرده (250-350 کیلومتر در ساعت) که 1800 کیلومتر را در 7 ساعت طی می کند که قرار است تا سال 2025 این خطوط در چین به 38000 کیلومترافزایش یابد. فرودگاه جدید بیجینگ که ساخت آن در سال 2014 آغاز شد، امسال آماده بهره برداری است. این فرودگاه بزرگترین فرودگاه جهان با ظرفیت صد میلیون مسافر در سال و دارای 78 گیت خواهد بود. در جشنهای اخیر 70 سالگی جمهوری خلق چین، از همه رهبران فوت شده و زنده تجلیل شد.
تجربۀ چین، کرۀ جنوبی و ویتنام، عموم دانشمندانِ اقتصاد سیاسی را به این نتیجه گیری متمایل کرده است که شرطِ لازم برای رشد و توسعه اقتصادی، دموکراسی نیست، بلکه سیاستِ توزیع امکانات و ایجاد یک ساختار کلان برای تحققِ استعدادهای فردی و جلوگیری از انباشته شدن عقدهها است. اکثریتِ مطلقِ انسانها میخواهند خوب زندگی کنند. اگر فرصتِ کار و فعالیت در سایۀ ثبات وجود داشته باشد، عموم مردم همانند چینیها، ویتنامیها، و به درجۀ به مراتب بالاتری کرۀ جنوبیها، از دولت و حاکمیت خود پشتیبانی خواهند کرد.
وقتی امکانات، عادلانه توزیع نشود و فرصتهایِ همسان برای عموم شهروندان وجود نداشته باشد، از نتایجِ طبیعی آن بی ثباتیهای اجتماعی و سیاسی خواهد بود. اگر قرار باشد شهروندی در ویتنام وام بگیرد تا کار اقتصادی کند، این فرصت برای همه وجود دارد و نه صرفا برای عدهای خاص در مدارهای خاص. آسیاییها با فراهم آوردن فرصتهای برابر کوشش کرده اند تا مانع ایجادِ عقده و حس محرومیت و نبودن فرصت در زندگی شوند. فقدان ثبات سیاسی باعث میشود تا در ذهن شهروند این نکته شکل گیرد که باید در حداقلِ زمان به حداکثر استفاده و سود رسید. نرخِ تورم سالانه آلمان، در بیست و پنج سال گذشته بین یک تا سه درصد در نوسان بوده است. دریک ساختار با ثبات، پی آمدهای روانی و سالمسازی روحی-روانی و نگاه بلند مدت به زندگی، خارقالعاده است. بخشی از علمِ اقتصاد به بررسیها و محاسبات روان شناختی شهروندان از روندهایِ اجتماعی سیاسی برمیگردد. 49 سال پیش، تِد رابرت گِر، در کتابی تحتِ عنوانِ "چرا انسان ها عصیان می کنند؟" نوشت، ریشۀ خشونت و عصیان، در به ستوه آمدگی ،محرومیت و تجمیع عقدهها است. فیلمِ اخیر "متری شش و نیم" هم به نظر میرسد که همین نکته را به ذهن متبادر میکند. عقدههای جمع شده از دوران کودکی و نوجوانی در شرایطی که جامعه دچار تورم، فساد و بی ثباتی است، افراد را به سوی دزدی، تقلب، جعل، اختلاس و دروغ سوق میدهد. انسانها دروغگو و اختلاسگر به دنیا نمیآیند. بلکه ساختارها، عاملِ اصلی بروزچنین خصلتهایی هستند. برای مثال، چرا برخی ازاشخاص از هر 10 جمله که می گویند، 11 تای آن یا دروغ است یا تحریف شده، یا وارونه است و یا 90 درصد از حقیقت آن حذف شده؟ چون در کودکی و نوجوانی در محرومیت بوده و حالا میخواهند دراندک زمان همه را جبران کنند. در کنار محرومیت، فضای بی ثبات و غیرقابل پیش بینی بودن آینده و از دید او فرصت کم، باعث میشود که این فرد از هر روش و ترفندی برای رسیدن به پول و مقام استفاده کند. باید ذهن اطرافیان را گمراه کرد، همه اطلاعات را به آنها نداد و به منابع پول و اعتبار نزدیک شد. در کنار همه این موارد، ظاهر را نیز باید درست کرد. حرفهای اخلاقی بسیاری مطرح کرد تا ذهنیتی خاص ساخته شود. این روش حداقل برای مدتی کارساز بوده و این فضا از قدیم کاربرد داشته است. استبداد تاریخی در منطقه خاورمیانه از ثباتِ قابل توجهی برخوردار بوده است. خواسته های فرد سرکوب شده و نیازهای انسانی و واقعی اولیۀ او بی جواب مانده و نسبت به تبعیض، خشم خفتهای دارد. خیابانهای عراق و مصراین فضای روانی را به ذهن مشاهدهگر متبادر میکنند. وقتی مردم کویت می بینند که رابطۀ میان دینار کویتی و شاخصهای ارزی دیگر در 60 سال گذشته تغییر نکرده، در کشور برای عموم اقشار فرصتهای فراوان برای کار و تحصیل و فعالیت وجود دارد و میتوانند به راحتی به حدود 150 کشور دنیا سفر کنند، لزومی ندارد نگران آینده باشند، عقدهای بار بیایند، محرومیت تحمل کنند، عصبانی شوند و
شیشه بشکنند زیرا به تعبیرآبراهام مازلو دو نیاز اولیۀ اقتصادی وامنیت اجتماعی آنها تامین شده است. اکثریتِ مطلقِ مردم صرفاً خواهان ثبات اقتصادی و اجتماعی هستند.
طرح مدرنیزاسیون ایران فقط در ذهن یک نفر یعنی محمدرضا شاه، طراحی و اجرا میشد. افزایش شهرنشینی همزمان با توجه به زندگی محروم روستایی و حاشیه نشینان شهری پیش نرفت. در کنارخرید جنگندههای F-14، 55 درصد زنان، سواد خواندن و نوشتن نداشتند. از یک طرف، محرومیتِ اقتصادی در بخشهای قابل توجهی از روستاها و حاشیه شهرها وجود داشت و از طرف دیگر، افراد بسیاری که تحصیلات داشتند، در فرآیند های تصمیم سازی فرصت مشارکت پیدا نکردند.
اگر چه پهلوی کارهای مفیدی برای ساختار عمرانی انجام داد، ولی فراگیر نبود و عامۀ مردم را در بر نگرفت. هواپیماهای باربری نظامی، 120 بار میان فرودگاه Bourget در نزدیکی پاریس و شیراز را طی کردند تا در4 روز ناهار و شام مهمانان جشنهای 2500 ساله تدارک دیده شود. همزمان بخشهای فقیر، محروم و حاشیه نشین، شاهد این زرق و برق بودند و به تدریج در روح و روان و ذهن آنها، خشم، عصبانیت و عصیانگری شکل گرفت. این سیاستِ رشد و توسعۀ ناموزون، منجربه تحولاتِ دهههای بعدی گردید.
استبداد و تمرکز سیاسی خاورمیانهای همراه با انحصارِ اقتصادی و مدنی است در حالیکه استبداد و تمرکز سیاسی آسیایی با راهبرد توزیع اقتصادی و سیستمی نسبتاً بازِ مدنی است که حتی مشروعیت یابی (Legitimation) را به ارمغان می آورد. در خاورمیانه، مثلث انحصار سیاست، اقتصاد و فرهنگ یک پیامد بسیار تعیین کننده در تداوم انحطاط، پوسیدگی، زنگ زدگی، انعطاف ناپذیری و سخت شدن (Calcification) دارد و آن، تقریباً تعطیلی اصل "رقابت" در عموم عرصه هاست. در آسیا گرچه در سیاست امکان رقابت نیست اما در تولید و فعالیتهای اقتصادی و تجاری، رقابتِ چشمگیری نه تنها در داخل بلکه در صحنۀ بین المللی وجود دارد.
دو شرکت Siemens و Huawei را در نظر بگیرید. شرکت Siemens در سال 1847 (172 سال پیش) تاسیس شد. 28800 کارمند در بخش R&D آن در 160 مرکز در 30 کشور کار می کنند. شرکت Huawei در سال 1987 (32 سال پیش) تاسیس شد. 67500 کارمند این شرکت در 36 کشور در بخش R&D مشغول به کار هستند. هر دو شرکت، تشکیلات عظیمِ تولیدی، بازاریابی و فروش در داخل کشور خودشان در آلمان و چین د ارند و همچنین مجموعههای وسیعی در اقصی نقاط جهان نیز تاسیس نمودهاند. شرکت زیمنس در یک کشور دموکراتیک است که دهها نظام سیاسی و دولت در آلمان را پشت سر گذاشته و دیگری در یک کشور متمرکز سیاسی است. جالب توجه این که حداقل نیمی از کارکنان این دو شرکت غیر آلمانی و غیر چینی هستند. زیمنس 70000 و هوآوی 160000 کارمند دارند. این مقایسه نشان می دهد که نوع نگاهِ دستگاه سیاسی و حکمرانی به بخش خصوصی، اقتصاد و روابط بینالمللی از میزان تمرکز یا مشارکتی بودن آن به مراتب مهمتر است. جامعهای که با رقابت آشنا نشود و قواعد آن را نیاموزد، در هیچ عرصهای رشد نمیکند. زیمنس با 600 دانشگاه در 70 کشور همکاری میکند. وسعت یادگیری، اثرگذاری و اثرپذیری این حجم از ارتباطات غیر قابل تصور است. هر کشوری در جهان، حداقل 20 درصد از تجارت خود را با چین انجام میدهد که این درصد در برخی کشورها به 80 درصد هم می رسد. این تعامل به بخش عظیمی از جامعۀ چینی، فرصت کار و فعالیت، تبلورِ استعداد، تولید، تاثیرگذاشتن و یادگیری میدهد وباعث رشد و پیشرفت شهروندان چینی شده و آن ها نیز از مدیران و سیاست مداران خود که این گونه شبکههای ارتباطی را فراهم آوردهاند قدردانی میکنند. حکومتِ چین، تمامِ بخشهای جامعه خود را به شدت کنترل می کند اما نه با انحصار بلکه با قاعده و مقررات. این نمادی از عقلانیت آسیایی است که با تامین بخشی از نیازهای روانی و انسانی شهروندان خود، سبب ایجاد رضایت عمومی میشود.
یکی از پیامدهای مثبت و سرنوشت سازِ رقابت در یک جامعه، واقع بینی است. چطور میشود فردی خود را بیست برابر آنچه که هست تلقی کند؟ این اتفاق وقتی میافتد که فرد تواناییها و مهارتهای خود را در معرض چالش نبیند و بنابراین تصور می کند که مرکز ثقل جهان است. این توهم در سیاست، اقتصاد، هنر، علم و هر صنعت دیگری ممکن است شکل بگیرد. در چه شرایطی، یک فرد، یک بنگاه و یک دولت می تواند جایگاه دقیق خود را تشخیص دهد؟ در شرایطی که مقایسه و رقابت باشد. مقایسه و رقابت در سیاست سختترین است ولی در هنر، علم و اقتصاد قابل دسترستر است. وقتی یک مهندسِ چینی در معرض تواناییهای مهندسین ده کشور دیگر قرارگیرد، ضعفها و تواناییهای خود را بهترتشخیص میدهد. در نظام های دانشگاهی که رقابت وجود دارد، خلاقیت و تولید به مراتب بیشتر است. این نویسنده به خاطر دارد در یک فرصت مطالعاتی درسالهایِ گذشته، دانشگاه میزبان میخواست معاون بینالملل خود را انتخاب کند. دانشگاه لیست 65 نفر متقاضی را در معرض بررسی بخش اداری و هیات علمی خود قرار داد وبهترین ده نفر در یک سالن جمع شدند و از طریق سوال و جواب اساتید و با رای گیری آنها، معاون بین الملل دانشگاه انتخاب شد. حتی حسی که کارمندان و هیات علمی یک دانشگاه نسبت به محیط کار خود پیدا میکنند زمانی که افراد آن از طریق رقابت تعیین شوند با دانشگاهی که مسئولین آن همه انتصابی هستند به مراتب متفاوت است. شخص انتخاب شده مسئولیت دارد و پاسخگوست و دورۀ زمانی مدیریت او نیز محدود است. بنابراین، توهم درست در مقابل رقابت قرار می گیرد. غیر واقعی بودن افراد و سیستمها نتیجه مستقیم شرایط غیررقابتی است.
استبداد خاورمیانهای در عموم زمینهها مانع رقابت میشود. ای کاش استبداد فقط در سیاست بود. افراد جامعه در چنین ساختاری احساس تعلق خود را به چارچوبها ازدست میدهند. معنای استبداد خاورمیانهای به صورت غیر مستقیم این است که مدیران آن، روانشناسی و طبع انسانها را خیلی نمی شناسند. ساختار استبداد خاورمیانهای خود به خود فساد مالی، افراد هزار چهره و بی ثباتی به وجود می آورد. تعریف چینیها از انسان نسبت به خاورمیانه ایها بسیار متفاوت است. فرصت ندادن به انسانها که مهارتها و توانمندیهای خود را بروز دهند به نارساییهای روحی- روانی و در نهایت اجتماعی- سیاسی میانجامد. مادامی که ساختار استبداد تاریخی خاورمیانه مبتنی بر انحصار فراگیراست، در مصر و امثالهم، شرایط فعلی تداوم پیدا خواهد کرد. اندیشههای حاکم بر این ساختارها رشد و ثبات به ارمغان نمی آورند.
با سلام و درود
استاد عزیز لطفا از نقش صاحبان اصلی و پشت پرده جهان که تصمیم ساز و مجری عقب نگاه داشتن و چپاول ثروت های مادی و معنوی دیگر ملل هستند بخصوص خاورمیانه نفت خیز کمی روشنگری نمائید.
با تشکر ایمانی
با سلام و ادب
مانند همیشه از خواندن نوشته پر مغز و آموزنده شما بهره بردم و آموختم. سپاس از شما که تلاش می کنید آگاهی مردم و جامعه را افزایش دهید.
مانا و پاینده باشید
🌹🌹🌹
با سلام و احترام به دکتر عزیز
حرفی دارم شاید غیر مرتبط به متن بالا ، شاید هم نه ، کاملا مرتبط
نمیدونم از کجا شروع کنم
یه درخواست از شما جهت پرداختن به موضوع درگیری ترکیه و کردها را دارم…!!
تا از جنبه های خاص جامعهشناسی به آن بپردازید…
از این جهت که دوباره یک اختلاف بین ترک و کرد در حال شکل گیری است،و در داخل کشور به وضوح این تنش قابل مشاهده ست… نزاع ساختگی و تحریک رسانه ای و….
نزاعی که بین ترک و کرد ایران هم ….
نزاعی که انگار نمونه دیگری از استبداد خاورمیانه ایست…. نزاعی که در آن نژاد ، حق و باطل را از هم باز می شناسد… هر که ترک تر یا بر عکس کردتر ، مظلومتر یا ظالم تر یا بر حق تر یا ….
در حالی که همه طرفدار انسانیت هستیم و اصلا اهمیتی ندارد موشکی که روی خواب کودکی فرود می آید ، آن کودک کرد باشد یا ترک، ایرانی باشد یا یمنی یا سوری یا فلسطینی…
انسان انسان است، نزاع نژادی تلخی در حال شکل گیری است…
اصلا انگار مهم نیست ک انسان زیر توپ و تفنگ است، مهم ترک و کرد بودن و .. یا نبودن…
ببخشید که متن خوبی ننوشتم
هرچه بود دردلی بیش بین دانشجو و استاد نیس…
امیدوارم شما را برای پرداختن به این موضوع همگام بیابم…
ایران آباد ، انسان آزاد و آزاده میخواهد…
ممنونم از همه زحمات شما
دکتر جان عالی مثل همیشه قابل تامل و جوابگوی جامعه شناسی دقیق باز هم بنویسید جامعه ما احتیاج به درمان دارد دکتر جان بخاطر ایران بنویس
سلام و درود خدمت شما استاد گرامی،
مثل همیشه، جالب و تأمّل برانگیز بود. چندین سال است که حتّی المقدور آثار شما را مطالعه کرده و به قدر وسع، بهره می برم.
در مورد این یادداشتتان چند نکته/نقد هم به نظرم می رسد که عرض می کنم:
پیشاپیش عرض کنم که با حرف اصلی یادداشت شما مخالف نیستم، شواهد متقنی نیز ارائه کرده اید که جای چندانی برای مخالفت باقی نمی گذارد، امّا …
۱- به شخصه، زندگی در جامعه ای با اقتصاد شکوفا ولی «غیر دموکراتیک» برایم ارزشمند نیست. یعنی این، هدفی نیست که برایم ارزش آن را داشته باشد که بخواهم برایش تلاش کنم. ممکن است برای خیلی افراد، هدف ارزشمندی باشد، ممکن است خیلی افراد حتّی «دموکراسی» را هم به خاطر پیامدهای اقتصادی و رفاهی آن بخواهند و لذا اگر بفهمند که برای رسیدن به رفاه و رشد اقتصادی، دموکراسی الزامی نیست، ممکن است از «دموکراسی خواهی» هم دست بردارند. به دیدگاه چنین افرادی احترام می گذارم؛ این بندۀ خدا فقط نظر شخصی خودم را عرض کردم.
۲- به نظرم (که مسلّما ممکن است درست نباشد)، چین و سایر جوامع غیردموکراتیکی که در عین «دموکراتیک نبودن» توانسته اند اقتصاد شکوفایی داشته و رفاه قابل قبولی برای شهروندانشان فراهم کنند، آیندۀ خوبی در پیش ندارند. به نظرم این روش، روشی نیست که بتوان همیشه ادامه اش داد، یک وقتی به بن بست خواهد خورد و مجبور می شوند یا درجه سرکوب را افزایش داده و لذا رفاه را با چالش مواجه کنند و یا به دموکراسی (یا چیزی شبیه آن) تن بدهند.
۳- به نظرم (که مسلّما ممکن است درست نباشد)، ویژگی های مطلوب برخی جوامع غیر دموکراتیک نیز تا حدّ زیادی تحت تأثیر غیرمستقیم رشد و گسترش دموکراسی در جهان ایجاد شده است. یعنی فکر می کنم اگر دموکراسی محقق نشده و چنین گسترش نیافته بود، مردم کشورهایی مانند چین هم از این سطح رفاه و رقابت سالم برخوردار نمی بودند. به عبارت دیگر، شاید اجبار و تحمیل زمانه (ناشی از رشد و گسترش دموکراسی در جهان) بوده که حاکمان امثال چین را به سمت چنین سیاست هایی سوق داده، چه بسا حاکمان چین هم ترجیح بدهند که به جای در پیش گرفتن چنین سیاست هایی، دموکراسی و حواشی و پیامدهای آن از جهان برچیده شوند تا بتوانند آنگونه که دلشان می خواهد حکومت کنند نه آن گونه که اقتضائات دنیای مدرن ایجاب می کند.
باز هم عرض ارادت دارم،
در پناه ایزد منّان، شاد و تندرست باشید.
با سلام و تشکر از آقای سریع القلم متاسفانه بیشترین توقع در این شرایط از تحصیلکرده ها و روشنفکران و دلسوزان و هنرمندان است چراکه مسائل فلسفی و شاید سیاسی تضارب آرای فراوانی دارد ولی طبعا" مسائل علمی اجتماعی چون پایگاه علمی دارد بیشتر میتواند قطعیت داشته باشد و مورد موافقت کارشناسان قرار گیرد ولی متاسفانه ما تشکلی قوی و همدل از دوستان دلسوز و دردمند که مشکلات مملکت را میبینند و سقوط اجتماعی را احساس میکنند و میفهمند این طریقی که در پیش گرفته ایم به کجا منتهی خواهد شد را نداریم و صداها همه متفرق و بریده از جمع است و چون فردیست نه بگوش عده بسیاری میرسد و نه زور تحمیل آن به سیستم هست و تاثیری بسیار جزعی خواهد داشت و برخلاف آن درطیف مقابل انسجام و یکسو بودن بسیار است و چنین است که رانت و فساد و تقلب چنان برنامه ریزی شده و منظم انجام میپذیرد. انتظار جامعه از فهمیدگان است که صدای واحدی گردند و برنامه اجتماعی مدون و قوی ارائه دهنده و با حمایت جمعی جامعه را از این شرایط بیرون آورد قبل از اینکه سقوط همه گیر شود. با سپاس.
اقتصاد دولتی و یارانه ای سبب می شود که کشور سرعت پیشرفتش پایین تر از کشورهای دیگر شود. …
استبداد کنفسیوسی ثابت کرد که تنها دموکراسی راه توسعه و تولید ثروت نیست اما دو نکته در این میان وجود دارد اولین نکته اینکه استبداد کنفسیوسی کاملا به بافت فرهنگی و اجتماعی شرق اسیا که ریشه در تاریخ هزاران ساله ی این منطقه دارد وابسته است و هیچ مدرکی مبنی بر اینکه این نوع از حکومت و کشور داری در جوامع با بافت فرهنگی و اجتماعی متفاوت پاسخ گو باشد وجود ندارد اما دموکراسی اگر با ملزوماتش و توجه به تفاوت های جامعه ی هدف اجرا شود امکان موفقیت بیشتری دارد نکته دوم اینکه دموکراسی فقط راهی برای توسعه نیست بلکه دموکراسی برای حفظ یکپارچگی اجتماعی و پایداری یک جامعه در برابر تغییرات و مطالبات نیز لازم است دموکراسی با ایجاد فضای باز و تضمین ازادی بیان و تمرکز زدایی از قدرت و در نتیجه تمرکز زدایی از قوه ی تصمیم گیرنده عملا باعث کارامد تر شدن نظام تصمیم گیری خواهد شد در واقع ایجاد فضای گفتگو و تضارب ارا در سطوح مختلف و در نتیجه کاهش خطا های شناختی در تصمیم گیری و همچنین با ایجاد امکان نقش افرینی همه ی اقشار جامعه علاوه بر یکپارچگی و پایداری اجتماعی باعث ایجاد فضای رقابتی برای کسب جایگاه قوه ی تصمیم گیرنده میشود که به شدت این نهاد را کارامد میکند همانگونه که تمرکز زدایی و رقابت در اقتصاد و اموزش باعث رشد و کارامدی میشود
با درود و عرض ادب، مقاله مندرج بسیار زیبا و لذت بخش بود .
ولی حقیر سوالی دارم: نظر به مفروضات مقاله و مقایسه در دنیای واقع جای بعضی مسائل خالی است به عنوان مثال در مستندی که در بی بی سی فارسی در مورد شرکت مونتاژ apple در چین یعنی اکسون موبیل صحبت از فاجعه ای بزرگ انسانی بود که کارگران به دلیل فقط نان شب آنرا تحمل میکردند
البته غرض ورزی های انگلیسی در تهیه مستند را نادیده نمیگیرم ولی واقعیت ماجرا این است که به نظر حقیر تا آزادی های فردی و دموکراسی و جریان آزاد گردش اطلاعات در جامعه ای شکل نگیرد ناخودآگاه فردی و اجتماعی همچنان خود را زیر بار فشار حس خواهد کرد
هم از این روی است که آیا به نظر شما کیفیت توسعه چین و آلمان یکسان است؟
علیرغم اینکه چین قدم به قدم دارد قدرت اقتصادی برتر جهان را کسب میکند.
آیا مدل های توسعه اقتصادی نظیر کشورهای اسکاندیناوی شکل جدید و زیبایی از توسعه در تمام ابعاد یعنی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در کیفیت قابل مقایسه با چین است؟
با سپاس
غفاری
چه فایده..شما که جواب نمیدید
جناب آقای دکتر وقتتون به خیر از مطلب آخرتون به اندازه یک کتاب ارزشمند بهره مند شدم و بسیار لذت بردم بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
ضمنا این حجم از دقت در املا و انشا مطالبتون جای تقدیر دارد و بی شک از دانشمندی مثل شما انتظاری غیر از این نباید داشت
عالی بود استاد. سپاس
جناب سریع القلم سلام
به رخ کشیدن بیشرفت های صنعتی چین و کره جنوبی در دهه ٨٠ و ٩٠ میلادی به روی پیشرفت های صنعتی زمان رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی منصفانه نیست
در سال ١٣٠۴ و همزمان با روی کار امدن رضاشاه کشور ما از لحاظ تمامی زیرساخت های توسعه، صنعتی و اموزشی از کشورهای ترکیه و مصر عقب تر بود اما تا سال ١٣۵۵ کشورما به لحاظ تمام شاخص های توسعه انسانی و اقتصادی و صنعتی با دو کشور مورد اشاره همترازو یا حتی بهتر شد این در حالی است که از شهریور ١٣٢٠ تا مرداد ٣٢ کشور به مدت ١٢ سال درگیر اشغال، تجزیه طلبی و یا نارامی های سیاسی ناشی از ملی شدن صنعت نفت بود. رشد اقتصادی ایران در حد فاصل سالهای ١٣٣٧ تا ١٣۵۵ از کره جنوبی بهتر بود و دانشگاههای ما در دهه ۴٠ و ۵٠ شمسی در خاورمیانه و اسیا منهای ژاپن دارای رتبه علمی بهتری بودند. ایران صنعتی شد و کارخانجات متعدد صنعتی و صنایع بنیادین و مجتمع های کشت و صنعت رشد کردند و شاخص بیکاری کاهش و به گواه امار شاخص های رفاهی بهبود یافت اگر میخواهید به خوانندگان تان اطلاعات ارایه دهید هنگام مقایسه تطبیقی وضعیت دوران شاه در نیم قرن پیش را با وضعیت کره جنوبی و چین در همان نیم قرن پیش مقایسه کنید.
ارادتمند
سلام ایا میتوان گفت جامعه دموکرات میشود تا به رفاه و امنیت اقتصادی و رشد دست یابد؛ وقتی در جامعه ای موارد بالا حاصل شده و مردم رضایت دارند; مراد حاصل شده و دموکراسی لازم نیست؟
با عرض سلام و احترام
مثل همیشه عالی. تشکر از به اشتراک گزاری یافتههای ارزشمندتان با عموم مردم. شاد و سلامت باشید.