مذاکراتِ یک کشور وقتی به جایی می رسد که جهت گیری های سیاستِ خارجی آن، ریشه در توافق ها و تشکل های اجتماعی داشته باشد. به عنوان مثال، آلمان و فرانسه در جنگِ آمریکا علیهِ صدام مشارکت نداشتند. این تصمیم صدر اعظم آلمان یا رئیس جمهور فرانسه نبود بلکه احزاب و افکارِ عمومی آن ها موافق نبودند. مرکز افکار سنجی دفتر خانم مرکل در مطالعه ای که از آراء مردم آلمان انجام داد، ۸۲ درصد مردم این کشور را موافق پذیرش سوری ها دانست و بنابراین دولت آلمان یک میلیون پناهجوی سوری را پذیرفت.

در سال ۱۳۱۰، پهلوی اول خواست قراردادِ دارسی را لغو و چارچوب جدیدی را بردرآمدهای نفت مقرر کند. ولی نتوانست چون طرفِ خارجی‌ها شخص شاه بود و نه احزاب، تشکل ها و جریان های اجتماعی داخلی. اگر طرفِ شرکتِ نفتِ ایران و انگلیس در سال 1330، طیفی از تشکل‌ها، احزاب و جامعۀ مدنی بود و نه شخصِ نخست ‌وزیر، احتمالاً نتایج اقتصادی و سیاسی آن متفاوت می بود. اگر قرار باشد آیندۀ دریای خزر و سهم کشور از آن تابع زنده ماندن وزیر خارجه یک کشور باشد چنین سیاستی تابع فرد است و نه توافق اجتماعی و بنیانهای جامعه مدنی. سیاست خارجی مبتنی بر پوپولیسم و پروپاگاندای دولتها، دوام نخواهد داشت.
چرا ترامپ به راحتی از برجام خارج شد؟ چون برجام مانندِ توافقات آمریکا با چین(1972) یا شوروی(1987)، توافقِ با حاکمیتِ آمریکا نبود و خروج از آن به جز اعتراضِ چند نماینده کنگره و سناتور، جریانی ایجاد نکرد. به لحاظ حقوقی و سیاستِ داخلی آمریکا، برجام پایه های سستی دارد و شکنندگی آن برای آمریکا شناسان پر واضح بود. برجام همچنین مسائلِ اصلی میان ایران و آمریکا در جامعۀ سیاسی، مدنی و تشکل های حزبی را با دقت مورد خطاب قرار نمی‌دهد. اگر طرفِ اصلی برجام، چین، روسیه و اروپا بود، قاعدتاً آنها باید تاکنون برای اجرایی کردن آن اقدامات لازم را انجام داده بودند. برجام برای چین یک کارتِ بازی با آمریکا، برای روسیه حفظِ فاصله میان ایران و غرب، و برای اروپا جلوگیری از جنگ و حفظ امنیتِ جغرافیایی است. اما برجام برای آمریکا، یک موضوع حاکمیتی است و نه تعداد سانتریفیوژها و درصدِ غنی سازی. ما چه موافق باشیم یا مخالف ، چه خوشمان بیاید یا نیاید، جامعۀ یهودی، جزئی از حاکمیت آمریکاست و صرفاً نوعی ارتباط با رئیس جمهور آمریکا یا کاخِ سفید نیست.
اندونزی یکی از کشورهایِ قابلِ مطالعۀ نظام بین الملل است. این کشور که از بنیانگذاران نهضتِ عدمِ تعهد است، در نهایت به این نتیجه رسید که به واسطۀ جغرافیایی که دارد، باید با تمامی قدرت ها اعم از چین، استرالیا، ژاپن، آمریکا، روسیه و اتحادیۀ اروپا ارتباط داشته باشد. این کشور به هیچ کدام، وابستگی سیاسی یا نظامی و یا حتی اقتصادی ندارد و از سیاست متنوع سازی بدون وابستگی (Diversification) بسیار بهره برده است. اندونزی با جمعیت ۲۶۴ میلیون نفر با اتکا به خواستِ عامه مردم، بر رشد و توسعۀ اقتصادی، متمرکز شده و بدون وابستگی به کشور یا قطبِ خاصی، روز به روز از وضعیت بهتری برخوردار می شود.
عدمِ موفقیتِ مذاکرات و برجام، ریشه در نارسایی های تئوریک و شناختی دارد: فقدانِ تئوری در این که چگونه یک کشور می تواند ثبات و آینده داشته باشد؟ در رابطه با ثبات سازی، نزدیک به ده هزار Textbook اقتصادی، مالی، اجتماعی، سیاسی و روان‌شناختی نوشته شده است. ثبات سازی(Stabilization)، مهم ترین اصل در حکمرانی و حسگر (Sensor) در تنظیم سیاست ‌گذاری هاست. اگر تئوری ثبات سازی بود، حتما استفاده از منابعِ عظیمِ مالی و سیاسی عربستان در سیاستِ خارجی و اقتصادی، به بولیوی اولویت پیدا می کرد. اگر تئوری ثبات سازی بود، حفظ ارزشِ پولِ ملی بر ایجاد اختلافِ تخیلی میان بولتون و ترامپ اولویت پیدا می کرد. اگر تئوری ثبات سازی بود، جلوگیری از مهاجرتِ فارغ التحصیلان دانشگاهها نسبت به روابطِ خوب با ونزوئلا اولویت پیدا می کرد. مذاکرات وقتی به نتیجه می رسد که اولویت های داخلی دقیق تر و روشن تر شوند. میان اولویت های داخلی و خارجی توازن برقرار گردد و اولویت های اول، دوم و سوم کشور به صورتِ توافقِ عمومی و قرارداد اجتماعی متبلور شوند. تازه در این شرایط، سیاست خارجی متولد می شود، جهت پیدا می‌کند و پروپاگاندا خود به خود تعطیل می شود.
اگر بخواهیم به مسائلِ موجود، غیر سیاسی نگاه کنیم که شاید از منظر آکادمیک لازم باشد، ما به شدت 1)مشکل اولویت‌بندی داریم، 2)مشکلِ کمبودِ شناخت و دانش از واقعیاتِ اقتصادی، سیاسی و فناوری جهان داریم.
ثبات سازی در ذهنِ شهروندان و آینده ای که منتظر آنهاست، مهمترین جهت‌گیری سیاست خارجی است. مذاکرات، برای اصلاحِ سیاستِ خارجی آمریکا و یا اقناعِ اروپایی‌ها نیست، بلکه باید به منظور ثبات سازی زندگی شهروندان در داخلِ کشور طراحی و مدیریت شوند. شاید مفید باشد به جایِ اقناع دیگران، قدری برای افزایش سطح دانش و تنظیم اولویت‌ها، کتاب و Textbookبخوانیم.

نوشته های مرتبط

16 فکر در مورد “ چرا مذاکرات به جایی نمی رسد؟

  1. مدیسه گفت:

    جناب آقای دکتر سریع القلم

    موضوعات اجتماعی – سیاسی را با معادله(تنوع ساختار جمعیت) کشور رصد بفرمایید

    مدیسه(شهریور ۹۸)

  2. مجید عشاقی گفت:

    خوب بود ممنون دیدگاه های بیشتری را راجع به مسائل مهم کشور مثل مدیریت ها ، سیاست ها ، روابط خارجی ،آموزش ، جامعه و…. بصورت تحلیلی وانتقاد در خصوص موضوعی مهم ارائه نمایید متشکر می شوم

  3. حسن میری گفت:

    سلام
    این نظرات آقای سریع القلم حرف امروز ایشان نیست
    ولی ایشان مسئله را آنطور که هست بیان نمیکنند
    با یک مثال توضیح میدهم:
    فرض کنید شما در یک بازار حجره ای دارید و اکثر اهل آن بازار مثلا نزول خور هستند وشما مخالف نزول خوری هستید حالا شما چند انتخاب دارید
    ۱_ ازهمان روز اول چوب دستتون بگیرید و وسط بازار به همه بگید دیگه نزول نخورید
    ۲- کلا بیخیال عقیده خودتون بشید
    ۳- بگید حالا ضعیفم , فعلا چیزی نمیگم بعدا که قوی شدم باهاشون مخالفت میکنم
    ۴-  یک روش بینابینی پیش بگیرید یعنی
    حفظ فاصله ولی نه قطع رابطه
    بیان خطوط کلی ولی نه درگیری در هر مسئله کم اهمیت
    برقراری رابطه تاکتیکی بر مبنای منافع کوتاه مدت دوطرفه ولی نه رابطه راهبردی

    پیدا کردن هم فکران و تقویت کردن آنها و خود

      
    متاسفانه خیلی از تندروها روش اول رو انتخاب میکنند
    و خیلی از روشنفکران منظورشون روش دوم است ولی در قالب روش سوم بیان میکنند چراکه وقتی شما با طرف مقابلت تا ته خط رفتی و عملا هر کاری اون کرد تو هم کردی و ساخت منافع تو و او هم شکل شد دیگه چیزی نمیمونه که بعدا ازش بخواهی دفاع کنی
    مثلا چین که در اقتصاد کاملا غربی شده دیگه نمیتونه ادعا کنه من کمونیست هستم حالا صد بار هم بگه من کمونیست هستم و هیچ وقت این کار رو نمیکنه چون دیگه سلول سلول وجودش با اون تفکر بازطراحی شده

    راه عاقلانه و البته خیلی سخت راه چهارم هست که بعید میدونم آخرش بهش برسیم

  4. حسنک وزیر گفت:

    چرا اصرار دارید که اصلا مشکلی وجود دارد ؟
    ممکنه از دید ناظر بیرونی اختلاف منافع بین مراکز قدرت و عامه مردم وجود داشته باشد و شرایط موجود منافع مراکز قدرت را بهتر تامین میکند ؟؟!!!!

  5. علی گفت:

    سلام
    لطفااگه امکان داره تعدادی از این کتابها رو معرفی نمایید
    ممنون

  6. داوددی گفت:

    سیاست کشور بر توهمات و توقعات بی اهمیت استوار است
    کنش و واکنش ها بر اساس رای و نظرات بی مطالعه و غیر واقع ترسیم می گردد
    با تشکر از مطالب حضرتعالی

  7. علیرضا سمساریلر گفت:

    با سلام و تشکر از آقای سریع القلم ما تا زمانیکه دولت خود را نه خدمت کننده به ملت بلکه آقابالاسر و آقای ملت میداند و منت میگزارد که از پول نفت حقوق تعداد بسیاری از کارمندان را میدهد هیچگاه اجماعی بدست نخواهد آمد چراکه خواست حاکمان و قدرتمداران با مردم امکان پذیر نیست و ما هنوز در شرایط حاکم و محکوم بسر میبریم.

  8. شهاب گفت:

    سلام و درود
    اولویت بندی هایی که فرمودید، در واقع تعریفی از استراتژی برای بدست آوردن حداکثر منافع ملی است، که در کشوری مثل اندونزی توسط حاکمیتشان مورد اجرا قرار گرفت.
    تعریف قشنگ و مثال جالبی مطرح کردید، مثل همیشه،
    ولی دکتر جان، حاکمیت در کشور ما در دهه های اخیر، استراتژی برای اولویت شماره یک(منافع ملی)نداشته است.
    ((نکته: منافع ملی همه کشورها،اگر در بلندمدت تعریف شود، حتماً همگرا هستند و هیچ تعارضی با هم پیدا نمیکنند))
    امیدوارم قلم شیوا و عمیق شما، حاکمیت را به راه راست هدایت کند.

  9. محمدرضا معزی پور گفت:

    باسلام و ادب
    جناب دکتر سریع القلم عزیز ظاهرا هنوز باور نکرده اند که مطالب و متون شان نخ نما و بی مایه شده است. این متن های ژورنالیستی و بیان واضحات دیگر نه منشا اثر است و نه مایه تحول.به ویژه سی تایی هایی که احتمالا باید چشم به راه کتاب شدنشان هم باید باشیم!
    استاد عزیز
    لطفا برای حفظ شانیت خود بازنشستگی و کمی سکوت اختیار بفرمایید
    این هم برای شما خوب است و هم برای دیگران
    لطفا این توصیه دوستانه را به گوش استاد برسانید و برای اثبات داعیه های بلندبالای دموکراسی خواهانه تان منتشر بفرمایید
    به امید سلامتی و تندرستی دکتر سریع القلم بزرگوار.

    1. مهدی گفت:

      انقدر گرافتار تفکر مبتنی بر ایدئولوژی هستیم که تاب تحمل نظرات دیگری را نداریم از وضع کنونی رابطه دولت وملت میشود فهمید تفکرات ایدئولوژیک چقدر در پیشبرد کشور موفق بوده است.

  10. افتخاری گفت:

    استاد مطلبتان مانند همیشه دقیق، کاربردی و مطابق حال مبتلابه جامعه نوشته شده، اما همچنان وقتی به شخصه این گونه مطالب را به اقتضای علایق و رشته تحصیلی مطالعه میکنم، بغض گلویم را می فشارد که چگونه این عبارات ارزشمند را که عصاره یک عمر اندیشه حاصل از مطالعه قرنها هم افزایی عقل بشری است، می توان به “مخاطب موثر” یعنی آنهایی که در بدنه حاکمیت تصمیم گیرند یا در حوزه اجرا دستی بر آتش دارند فهماند؟ چون هیچ نیازی به مطالعه textbook ها در خود نمی بینند و سالهاست که در مسیری کاملا وارونه و گویی عنادوار با خود و شهروندان جامعه خود گام بر می دارند!
    امید که لااقل نسل بعد از ما بتواند نقش اساسی و عمیق و زیربنایی جامعه مدنی خود را آنگونه که شایسته و بایسته جایگاه اوست، بر نقش افراد و اشخاص منفرد تحمیل کند.
    آتش ما که سرد شد، مگر از خاکستر ما ققنوسی زاده شود!

  11. رامین تاجی گفت:

    بسیار عالی

  12. امیر منادی گفت:

    سلام خیلی عالی فرمودین

  13. استاد حسام گفت:

    یه کوچولو خودتون هم اشاره کردید؛ ما خودمان را نشناختیم. جامعه ایران در حال حاضر جامعه مبتنی بر گرگ و شیرو گوسفند است. غالب جامعه از گرگ تشکیل شده(اکثریت صفرا)
    اینکه هر از چندی یک مسئولی به بیت المال حمله می کند گواهی بر این مدعاست.
    در چنین اوضاعی ما دو راه داریم: اول اینکه ترکیبی از شیرها را برای حاکمیت گزینش کنیم و گرگ ها را در سمت سفیر و وکیل و حسابدار و کنسول قرار دهیم تا تحت قوانین شیرها حمله کنند.
    دوم اینکه کماکان گرگ ها بر مسند باشند اما قوانین گرگ ها را در جامعه نشر دهیم و در سیاست خارجه نیز طعمه پهن کنیم و خود را در قالب لبخند بنمایانیم اما نه چون سیاست فعلی که خود را گوسفند نمایانده و یادش رفته که گرگ است.

  14. محمود گفت:

    کاش این مملکت هم قدری از اصول علمی استفاده میکرد و بجای اینکه علم را روی سر بگذارد و بر صدر نشاند زیر پا نمیگذاشت و اینقدر علم و عالم را حقیر نمیکرد تا شاهد این همه فلاکت نبودیم. درود برشما.

  15. حجت گفت:

    با سلام
    عموم جامعه نسبت به واژه اولویت بندی بیگانه هستند، گویا تصمیم بر این بوده که بطور سیستماتیک افکار مردم سرگرم خبرهای روزانه و حاشیه سازی ها باشند.
    هیچ نهادی تصمیم ندارد چشم‌اندازی از اولویت‌های نادرست به مردم نشان دهد.
    اگر عده‌ای اندک بخواهند این رویه ادامه پیدا کند، نخبگان کشور چطور، از کجا و با چه کسانی باید شروع کنند و آگاه سازند؟
    کدام قشر جامعه مفاهیم را سریعتر درک میکند و قدرت انتقال دارد و تاثیر گذار است؟
    مقالات آقای دکتر بسیار ریزبینانه هستند اما بنظر من، جامعه ما با جامعه‌ای که اقشار مردم برایشان مهم باشد که به کدام سوی تاریخ در حرکتند فاصله دارند و ظاهرا هر نظرسنجی را تمسخر کرده و‌خنده‌دار می بینند.مردم نبست به هیچ تصمیمی واکنش نشان نمی‌دهند، درصد زیادی از شهروندان اصلا برایشان مهم نیست که با سرعت زیاد، کشور به سمت نا کجا آباد میرود.
    فکری به حال افکار عمومی باید برداشت.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *