آیا می شود این دو را باهم تلفیق کرد؟

در جوامع غربی، اصطلاحی تحت عنوان “Civil Servant”، (خدمت گزاران مدنی) وجود دارد. به عبارت دیگر، کسانی که با دلبستگی و تعلق خاطر به کشور و مردم خود خدمت می کنند. نزدیک ترین مصادیق به این گروه در ژاپن و کشور های اسکاندیناوی یافت می شوند. چگونه می شود گروه و طبقه مجریان یک کشور از بهترین، سالم ترین، قابل اتکاءترین و کارآمد ترین افراد باشند؟ کدام افکار و مکانیزم های حقوقی، آن ها را به یک شبکه ی جوابگو تبدیل می کند؟ چگونه می توان خدمت گزارانی تربیت کرد که در باطن خود عاشق جامعه و کشور خود باشند و خیلی لزومی به دستگاه های عریض و طویل برای نظارت بر عملکرد آن ها وجود نداشته باشد؟ چگونه می توان گروهی در حکمرانی داشت که ضمن آنکه خوب زندگی می کنند، با دقت و کارآمدی کشور را مدیریت کنند و به شکوفایی وطن عشق بورزند؟

با یک مصداق، نکات تئوریک فوق را عملیاتی می کنیم. ژاپن با جمعیتی حدود 127 میلیون نفر، نزدیک به 4.4 میلیون نفر خدمت گزار خاص و عمومی دارد. خاص به معنای مدیران ارشد و عمومی به معنای کارمندان دولت مرکزی و دولت های محلی. اکثریت مطلق این افراد از دانشگاه های برتر ژاپن و به ویژه دانشگاه توکیو فارغ التحصیل شده اند. اما نکته حائز اهمیت این است که مفهوم “خدمت گزار” در فرهنگ ژاپنی جدید نیست و به طور ویژه به دوره ی  Tokugawa (1603-1868) بر می گردد. تکامل کاری و صنفی این گروه در امپراطوری میجی (1912-1868) تحقق پیدا کرد ؛ گروهی که مسئولیت مدیریت بر امور مالیاتی و ساختار عمرانی و جلوگیری از وقوع جرائم را پیدا می کردند و خود را مامورین مورد اعتماد برای جلب اعتماد مردم می دانستند. از دوره میجی برای آنکه این گروه از بهترین و با دانش ترین افراد باشند، امتحان ورودی گذاشته شد و اولین امتحان برای استخدام گروه ویژه خدمت گزاران مدنی و آریستوکراسی مدرن، در سال 1888 انجام شد. از قدیم، ماهیت این گروه بر اساس “بهترین های” ژاپن و Meritocracy (شایسته سالاری) بوده است. در دوران پس از جنگ دوم، دانشگاه توکیو و فارغ التحصیلان آن، مظهر این گروه شاخص برای مدیریت کشور بوده است. به عنوان مثال در سال 2009 تعداد 22186 نفر در امتحان ورودی به دستگاه اجرایی ژاپن شرکت کردند، 1494 نفر مصاحبه شدند و 660 نفر رسما استخدام شدند. عضوی از این مجموعه بودن در جامعه و فرهنگ ژاپن،  پرستیژ بسیار دارد و عامه مردم آن ها را صادق، امین، و متعهد به منافع ملی و مصالح جامعه می دانند.

وقتی دولتی در ژاپن تغییر می کند، تنها وزیر است که در وزارتخانه جا به جا می شود. تمام مجموعه در جای خود می ماند. وزیر که فرد سیاسی و نماینده دولت است، با مشورت این افراد نسبتا ثابت زیر مجموعه خود ،که شرایط را مطالعه کرده و نظر می دهند، دیدگاه ها و سیاست های پیشنهادی خود را به هیات دولت  و پارلمان می برد و آن سیاست باید تایید اکثریت پارلمان را داشته باشد. خدمت گزاران مدنی و آریستوکراسی ژاپنی، افراد سیاسی نیستند؛ فقط موضوعات را بررسی کرده و به فرآیند های تصمیم گیری مساعدت می بخشند. این افراد پس از استخدام، مراحل رشد را در سازمان ها و وزارت خانه ها طی  می کنند و به مراتب بیش از سیاستمداران احترام عمومی دارند. هرچند بعضا در میان آن ها، افراد متخلفی پیدا شده، ولی اکثریت مطلق این گروه همچنان از راستگویی، درستکاری و امانت داری بهره مند هستند. جالب توجه اینکه این افراد در هر سطحی که قرار می گیرند، حقوق و مزایای آن ها در سطوح مترادف  با بخش خصوصی تقریبا مساوی است و می توانند زندگی خوب و متوسطی را تشکیل دهند. در مقام مقایسه، سیستم آمریکا بسیار متفاوت است. با تغییر دولت، دستگاه اجرایی در اختیار اولویت ها و سیاست های دولت جدید قرار می گیرد و اگر به عنوان مثال قبلا طرفدار یک قرار داد هسته ای بوده است، حالا باید مخالفت کند. خدمت گزاران مدنی در اختیار دولت ها قرار می گیرند. Paul Volker رئیس بانک مرکزی آمریکا در دوره رونالد ریگان در کتاب جدید خود:

 Keeping at It: The Quest for Sound Money and Good Government

می گوید حضور گسترده لابی ها و موسسات تحقیقاتی (Think Tanks) جایگزین سیستم های قدیمی تصمیم سازی و تصمیم گیری در دستگاه اجرایی دولت آمریکا شده است. عموما سیستم های اروپایی هم مثل ژاپن هستند. آنچنان تفاونی میان (مکرون) Macron و (اولاند) Hollande در فرانسه نیست چون آریستوکراسی فرانسه مصالح ملی را برای هر رئیس جمهوری شکل می دهد و خود را سیاسی نمی داند. هرچند ممکن است در بعضی موضوعات به واسطه انتخاب یک دولت، تغییراتی رخ دهد اما جهت گیری ها عموما تداوم دارد. بی دلیل نیست که سیاست خارجی ژاپن و کشور های اروپایی از تداوم و ثبات بیشتری (Consistency) برخوردار است.

دو سوال کلیدی، جایگاه خدمت گزاران مدنی ژاپن را بهتر ترسیم می کند.

سوال الف: وضعیت قرار داد اجتماعی در ژاپن چیست؟ شاید بالای 90 درصد ژاپنی ها در هر جایگاه، مقام و موقعیت اقتصادی و جغرافیایی که قرار داشته باشند از زندگی، جهان، کشور، هویت، نظام اقتصادی، ماهیت حکومت، وظایف دولت، رویکرد های سیاست خارجی، دین و باور ها، اشتراک و اجماع دارند. به عبارت دیگر جامعه ژاپن همانند منطقه اسکاندیناوی از تفاهم بسیار بالایی در قرار داد اجتماعی برخوردار است. جایگاه با  پرستیژ و عملکرد مثبت آریستوکراسی، انعکاس این قرار داد اجتماعی 90 درصدی است. خدمت گزاران مدنی، هدایت کشور را در دست دارند و با بررسی ها و مطالعات دائمی، به سیاست مداران مشورت می دهند. توسعه یافتگی ژاپن مدیون این روابط مثبت و متقابل میان آریستوکراسی و قرار داد اجتماعی است.

سوال ب: دولت، حکومت و آریستوکراسی به نفع چه کسانی کار می کنند و تصمیم می گیرند؟ به نفع اشتغال، صادرات و تامین اجتماعی. افزایش حقوق آریستوکراسی در ژاپن همیشه تابع سطح درآمد های دولت بوده است. با توجه به اینکه مدت ها نرخ رشد اقتصادی ژاپن ثابت بوده، بعد از 24 سال و در سال 2016، پس از مذاکرات فراوان، دولت (شین زو) آبه (Abe) موافقت کرد که مجموعه خدمت گزاران مدنی از افزایش حقوق برخوردار شوند. این آریستوکراسی به قدری به وجهه خود در میان مردم اهمیت می دهد که وقتی بخش خصوصی با 66.5 میلیون نفر نیروی کار، افزایش حقوق می دهد، آن ها هم به همان سطح از افزایش رضایت می دهند. این ساختار مبتنی بر احترام، اعتماد و تفاهم فلسفی و مدنی در سایه ثبات، قاعده مندی، و قانون مداری قابل تحقق است. دولت، ملت، خدمت گزاران مدنی، سندیکاهای کارگری و بخش خصوصی همه در یک شبکه ای از وابستگی های متقابل عمل می کنند. هیچ جزیره ی مستقلی وجود ندارد. قرار داد اجتماعی، اعتماد و قانون وقتی روان کار می کنند که عشق به کشور و عشق به “درست کار انجام دادن” در راهروهای قدرت متبلور باشد. اگر فقط پنج ساعت با یک ژاپنی وقت صرف کنید، به بسیاری از ابعاد روحی و فکری و خلقی و تخصصی او پی می برید.

عشق بر ستون صدق بنیان نهاده شده است. ریشه عشق در زلال بودن و شفاف بودن است. عشق، صدق و شفافیت مساوی هم هستند. شفافیتِ در قلب، با ارزش تر از شفافیتِ ناشی از بخشنامه است. امیر کبیر، 45 ساله بود که به خاطر شفافیت به قتل رسید. جُرم او تلفیق عشق و حکمرانی بود. 170 سال پیش، امیر کبیر، برای شکوفایی و پیشرفت کشور، ترک اختیار کرد. بی دلیل نیست که او به خاطر عشقی که به کشور داشت تنها با سه سال و سه ماه حکمرانی هم چنان با نامی نیک بر سر زبانهاست.

12 فکر در مورد “ عشق و حکمرانی

  1. رضا گفت:

    درود بر شما
    و سپاس از شما
    امید که در سایه اندیشه های ناب چنین زودتر خیل هر چه بیشتر انسان های سربلند در ایران سربلند و جهان زیبا را رخ نمایان کنیم.
    همواره پویا و پیروز و سربلند باشید

  2. امیرحسین گفت:

    با سلام و عرض ادب،یسیار عالی بود

  3. کامران مالکی گفت:

    با سلام و احترام
    بسیار عالی بود ، آموزش این سیستم را باید از کودکی به ایرانیان آموزش داد

  4. طاهره خیرابادی معلم بازنشسته گفت:

    سلام .وقتتون بخیر وشادی اقای دکتر مندخترم دانشجوی رشته علو کامپیوتر به نام فایزه احمدی در دانشگاه شهید بهشتی است.ومن چون کانال شما رو دنبال می کنم دخترم ازحسن افکار شمابرایم بسیار گفته است. واز سخنان حکیمانه شما کمال استفاده را میبرم کاش ماهم میتوانستیم مثل کشور ژاپن این افراد نخبه وعاشق وصادق وشفاف رادر کشور با کمک شما وهمفکرانتان بیابید وملت را ازاین نابسامانی نجات دهید.

  5. سیده هدی شمس گفت:

    سلام,بعد از مدتها یادداشتی بی نظیر مطالعه کردم و لذت بردم,موفق و پیروز باشید

  6. رضا بهاري كيا گفت:

    علت عدم موفقیت امیر کبیر وموفقیت سیاستهای اعمال شده دردوران میجی جه بود
    زمینه ها ی فرهنگی
    ساختار سیاسی
    نبودن یک تشکیلات
    کمبود افراد فرهیخته
    تندروی امیر کبیر

  7. نوید گفت:

    سلام. جناب آقای دکتر سریع القلم عزیز، به نظر حقیر در حال حاضر اولویت اصلی کشور رشد انسان هاست تا توسعه ی کشور از پایین به بالا ممکن شود. در این میان من فکر می کنم که باید بر روی افراد از کودکستان ها آغاز کنیم تا به تدریج ارزش های اجتماعی مشترکی در جامعه تقویت شود و طی نسل ها توسعه حاصل شود. به نظر حقیر شاید قراردادهای اجتماعی و ارزش های کشوری چون ژاپن برای ما، با توجه به سبقه ی فرهنگی مان مناسب نباشد. ما مزیتی برای ژاپنی شدن با آن همه نظم و سلسله مراتب نداریم. ما بهتر است با توجه به وضعیت اجتماعی مان کشوری مانند آمریکا یا ایتالیا را به عنوان سرمشق خود انتخاب کنیم. گریز از نظم، هیاهوطلبی و احساساتی بودن که در اجتماع ما ریشه دارد اگرچه از دیدی تهدید است اما از دید دیگر می تواند فرصتی مناسب باشد برای شکستن مرزها در هنر، خلاقیت در صنعت و توریزم.

  8. مرجان عزیزی فرد گفت:

    از تحلیل موشکافانه مسایل با متن های ساده وقابل فهمی که می نویسید سپاسگزارم .همیشه با هر متن شما کلی مفهوم مهم وارزشمند که قبلا نخوانده بودم ونشنیده بودم یاد می گیرم .

  9. مرجان عزیزی فرد گفت:

    سپاس از واکاوی موشکافانه مسائل کشور وروشن گری وساده گویی همیشگیتون .نمیشه متن های شما رو خواند وکلی نیاموخت وکلی شفاف تر فکر نکرد .

  10. امین گفت:

    با سلام و عرض ادب
    بسیار عالی بود، سپاسگزارم از شما آقای دکتر سریع القلم

  11. علی گفت:

    با سلام و عرض خسته نباشید و تشکر بابت مطلب «عشق و حکمرانی»
    به طور کلی این نوشته می‌گوید که میان حکمرانی خوب، مدیریت و قرارداد اجتماعی، رابطهٔ علت و معلولی برقرار است؛ یا به عبارت دیگر نتیجه قرارداد اجتماعی، ثبات و پیشرفت در ادارهٔ بهتر امور خرد و کلان است، با توجه به اطلاعات و ارجاع‌هایی که به واقعیت می‌دهد می‌توان فهمید که چنین گذاره‌ای از اعتبار علمی برخوردار است؛ به طوریکه با مراجعه به دیگر کشورهایی که به قرارداد اجتماعی دست یافته‌اند همین رویه را با تفاوت‌هایی که اجتناب‌ناپذیر است می‌بینیم. پس در نهایت لازمهٔ رسیدن به حکومتی کارا، مناسب، کشور و جامعه‌ای آباد، پیش از هرچیز دست یافتن به قرارداد اجتماعی است.
    با توجه به ارائه این مدل ایده‌آل قانون‌مند(قرارداد اجتماعی) متوجه می‌شویم که جامعه‌ی ایران هم باید از این مدل پیروی کند و یا به عبارت دیگر بهتر است که از این مدل پیروی کند، در این‌جا چند پرسش مطرح می‌شود؛ با توجه به شرایط کلی و ویژگی‌هایی که مارا از ژاپن و دیگر کشورها مانند سوئد، آلمان و دیگر کشورهای توسعه یافته متمایز می‌کند و راه را برای رسیدن به قرارداد اجتماعی ناهموار می‌کند تکلیف چیست؟ شاید شما بپرسید که چنین ناهمواری‌هایی چیستند؟ از مهم‌ترین آن‌ها که شما کتابی هم در آن مورد تالیف کرده‌اید( استبداد در دوران قاجار) ؛ می‌توان از استبداد نام برد، دیگر متغیر و عامل مهم نبود تقریبا هیچ‌گونه اراده، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه فردی برای تغییر در جهت بهبود خود، جامعه، حکومت و نهادهای موجود است. مورد دیگر فقر در معنای کلی‌اش؛ فرهنگی، اقتصادی، علمی و اخلاقی، و بیش از هزاران علت و مورد دیگر که رسیدن به چنین امر ضروری( قرار داد اجتماعی) را تقریبا ناممکن نموده است. آیا امکان دست‌یافتن به قرارداد داد اجتماعی وجود دارد اگر پاسخ مثبت است با کدام اراده و نیروی سیاسی_اجتماعی معقول و خیرخواهی که مثالش را در تاریخمان فقط به صورت شهاب وار دید‌ه‌ایم نه به صورت جریانی ممتد و با ثبات.
    و سوال آخر، من نوعی و خاص در این راه با وجود تمام موانعی که پیش روی خودش دارد، چگونه می‌تواند نقش خودش را به بهترین وجه بازی کند؟

    بازهم بابت این نوشته و دیگر نوشته‌هایتان از شما استاد عزیز تشکر می‌کنم و خوشحال می‌شوم به پرسش‌هایم اگر ممکن است پاسخ دهید.
    با آرزوی سلامتی روزافزون.

  12. سیروس کلایی گفت:

    سلام استاد خوشحالم که بالآخره احساسات نیز در نظریات جنابعالی جایگاه خود را باز کرده اند . به عنوان یک دانشجو و دوستدار شما این انتقاد را نسبت به نظریات جنابعالی داشته ام که با تاکید زیاد بر عقلانیت و سیستم ، جایگاهی برای احساسات در نظریات شما وجود ندارد اما با مطالعه عشق و حکمرانی و رابطه ترس و توسعه نیافتگی و نقش ناخودآگاه در توسعه و… کم کم به اهمیت احساسات در تحولات سیاسی و اجتماعی و عدم تاکید یکجانبه بر عقلانیت و نظم سیستمی اعتراف می فرمایید. اگرچه صبغه اصلی نظریات شما مبتنی بر تحلیل رفتاری و روانشناختی افراد در امور سیاسی بوده است اما بر احساسات تاکیدی نداشته اید و همیشه مایل بودید افراد جامعه را عقلانی بار آورید اما باید پذیرفت که بخش زیادی از کنش و واکنشهای انسانها بویژه در جوامع شرقی و در ایران مبتنی بر احساسات است نه عقلانیت.
    به نظر من می توان احساسات را به دو دسته مثبت و سازنده و منفی و مخرب تقسیم کرد.عشق منشاء احساسات مثبت است و نفرت منشاء احساسات منفی است در جوامع درحال گذار به توسعه که نقش احساسات بسیار زیاد است نباید به این منبع عظیم انرژی بی تفاوت بود بلکه باید به جای احساسات منفی احساسات مثبت را رواج داد و از این پتانسیل عظیم احساسی برای همگرایی و رشد و توسعه و سازگاری ملی و ارتباط خوب و مثبت با جهان و سایر کشورها استفاده کرد. کشورهای آسیایی اعم از ژاپن و حتی هند و… از این نیروی عشق و صلح دوستی برای پیشرفت خود و ارتباط خوب با دنیا استفاده می برند در کشورهای خاورمیانه و در ایران بیشتر بر احساسات منفی تحت عنوان مبارزه با ظلم و مبارزه با بی عدالتی و تفرقه های مذهبی و قومی و طبقاتی و سیاسی استفاده می شود گفتمان مهربانی و صلح و حتی وجود شخصیت های کاریزمایی که مروج مهربانی و صلح باشند حتی در قالب مذهبی و اسلام رحمانی و… همه می توانند تسهیل گر وحدت اجتماعی و سیاسی و رسیدن به وفاق ملی و بهبود روابط با دنیا شوند به نظر من جنابعالی با تاکید بر این عناصر احساسی مثبت در واقع منظومه فکری خود را پخته تر و کامل تر می نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *