آمریکا، کشور گروه های لابی است. نه تنها در سیاست خارجی بلکه تقریباً در تمامی موضوعات میتوان از طریق لابی بر تصمیم سازی ها و سیاست گذاری ها در آمریکا اثرات جدی گذاشت. در شهر واشنگتن، خیابانی است به نام K Street که مرکز مؤسسات حرفه ای در صنعت لابی است. عربستان رسماً اعلام کرده که در سال 2016، 150 میلیون دلار صرف لابی در دستگاه های حکومتی و همچنین جامعه آمریکا کرده است. هر گروهی که تشکلِ قویتر، پول بیشتر و روانشناسی مؤثرتر داشته باشد، ظرفیت اثرگذاری بر سیاستگذاری ها را پیدا میکند.
با توجه به اینکه ایران کشور فرصت ها، زیبایی ها، طعم ها و توانمندی ها است، چرا در این حدّ، ذهنیت نسبت به ایران منفی است؟ تقریباً هر خارجی که به ایران سفر میکند بلافاصله متوجه میان ذهنیت قبل از سفر و واقعیت بعد از سفر میشود. اصلی روانشناسانه در روابط بین الملل وجود دارد که این شکاف را توضیح میدهد: در صحنه جهانی، ذهنیت به مراتب مهمتر از واقعیت است. ذهنیت نسبت به ایران و ایرانی کجا پردازش میشود و شکل میگیرد؟ در مسکو؟ در شانگهای و بی چینگ؟ یا در ریاض؟ هیچکدام. شاید 90 درصد ذهنیت نسبت به ایران، در آمریکا و در ساخت قدرت آمریکا شکل میگیرد. ما ایرانی ها انتظار داریم دیگران نسبت به ما منصف باشند و یا اخلاقی رفتار کنند. این انتظارات با واقعیات جهانی که مبتنی بر منافع است، سازگار نیست.
قوه مقننه آمریکا که نسبت به ایران قوانین متعددی را تصویب کرده است، سازنده ذهنیت در مورد ایران نیست بلکه مصرف کننده آن است. دو گروه لابی در آمریکا نسبت به ایران، ذهنیت میسازند: 1)تشکیلات نظامی که در تقابل با ایران در سطح منطقه خاورمیانه هستند و 2) تشکیلات حامی اسراییل که عملکرد ایران را در مقابله با منافع و امنیت اسراییل میدانند. دایره توافق، تفاهم و اجماع این دو گروه قدرتمند به مراتب بیشتر از اختلاف نظر آنهاست. طی چند سال اخیر نیز، عربستان سعودی، ضلع سوم این لابی درون حاکمیت آمریکا شده است. هر سه ضلع مثلث، از یک استراتژی کانونی تبعیت میکنند: تفکیک ایران از جمهوری اسلامی ایران. آنها تبلیغ میکنند که ایران کشوری است کهن، با تاریخی پرافتخار، صاحب سبک هنر و ادبیات و دارای منابع طبیعی و انسانی غنی. از این ایران باید حمایت کرد و با آن ارتباط داشت. به زعم آنها، جمهوری اسلامی ایران، مزاحم و در تضاد با منافع آمریکا، اسراییل و عربستان در منطقه خاورمیانه است.
با شدت بیشتری از اواسط دهه 1380، استراتژی بر این مبنا استوار بوده که جمهوری اسلامی ایران را باید به صورت دائمی، زیر فشار اقتصادی و سیاسی قرار داد. در حدود سال 1382 و در دوره اصلاحات، آمریکا و اسراییل با متونی که منتشر کردند مطرح نمودند که نهاد دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران صرفاً اُپراتور است و قرائت های فرح بخش و دل نشین آن از روابط خارجی، ارتباط چندانی با واقعیتهای سیاسی و اقتصادی ایران ندارد. از دید آنها که در مراکز متعدد تحقیقاتی بحث و تفسیر و پخش میشود، انتخابات ریاست جمهوری در ایران جهت تحکیم وضع موجود میباشد و برای تغییر و یا اصلاح سیاستگذاری ها، طراحی نشده است.
از طرفی دیگر، ثبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی چند دهه گذشته، زمینه ساز ثبات راهبردهای دوقطب قدرتمند و مؤثر لابی آمریکا نسبت به ایران بوده است. به نظر میرسد این دو لابی، این استراتژی را نسبت به ایران طراحی کرده اند: فشار تدریجی و دائمی، تداوم تحریم ها، محدود کردن منابع مالی، ممانعت از انتقال دانش، ایجاد نگرانی در میان بنگاهها و بانکهای اروپایی و ژاپنی، جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی و در حاشیه سیاسی گذاشتن ایران. خلاصه تر: حفظ ایران در حد بقا و ممانعت از رشد و توسعه و پیشرفت آن. جالب توجه این است که در یک موضوع با اهمیتی، دو کانون لابی آمریکا با هم توافق ندارند: بخش های سیاسی، امنیتی و نظامی آمریکا، تکه تکه شدن خاورمیانه را به نفع منافع ژئوپلیتیک آمریکا نمیدانند و معتقدند که این جدایی طلبی ها (Balkanization) در نهایت به نفع روسیه، تروریستها و در آیندهای دور به نفع چین است. تکه تکه شدن خاورمیانه، سطح اثرگذاری آمریکا در منطقه را میکاهد و هزینه های حضور را افزایش میدهد. از اینرو، از منظر منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی آمریکا، حفظ تمامیت ارضی ایران به نفع آمریکا تفسیر میشود. این در حالی است که اکثریت قاطع کشورهای خاورمیانه، اگر بتوانند علیه تمامیت ارضی ایران تلاش میکنند.
بعد دوم و عملیاتی استراتژی نسبت به ایران، براساس اصل سیاسی فرسایشی بنا نهاده شده است. با یک مقایسه میتوانیم به کاربرد این اصل پی ببریم. هم اکنون 26 سال است که از مذاکرات اسلو پیرامون حل و فصل اختلافات میان اسراییل و فلسطینی ها میگذرد. بحث، گفت و گو، ملاقات، رفت و آمد، مصاحبه همراه با امید و نا امیدی و عکس های دسته جمعی همچنان ادامه دارد. نتیجه ملموسی هم بدست نیامده و با ائتلاف غیرمستقیم (de facto) اسراییل با کشورهای عربی خلیج فارس، موضوع فلسطین، شفافیت گذشته خود را ندارد. اگر از این زاویه به استراتژی آمریکا نسبت به ایران نظر بیافکنیم، کار فرسایشی سیاسی به مراتب کارآمدتر از کار نظامی است. تشابه قابل مطالعه ای میان موضوع هسته ای ایران و موضوع فلسطین وجود دارد: مذاکرات طولانی، بازیگران نابرابر، یک طرف عجله بر تفاهم دارد و دیگری اصرار بر درازا انجامیدن اختلاف (Protraction). استراتژیست چین باستان، Sun Tzu در کتاب ماندنی خود The Art of Warfare به دو نکته مهم اشاره میکند. یکی استفاده از اشتباهات دشمن برای شکست او و دوم، استراتژی فرسایشی سیاسی که بعضی از وجوه آن بدینصورت است: گیج کردن، به تأخیر انداختن حمله، سرِکارگذاشتن، موارد جدید مطرح کردن و در عین حال منطقی و قانونی رفتار کردن. در نظر داشته باشیم که ایران بیش از یک دهه است مذاکره هسته ای میکند، همچنان موضوع ادامه دارد، پیشرفت کشور به تأخیر افتاده است و هم زمان عربستان و اسراییل، پروژه های عظیم فنآوری، مالی، عمرانی و نظامی را دنبال میکنند به طوریکه در فروش 470 میلیارد دلاری اسلحه آمریکا به عربستان طی دهه آینده، اسراییل نقش کلیدی در بخشهای IT آن خواهد داشت. امارات نیز طی چند سال آینده، چندین نیروگاه هستهای با پیمان کاری کره جنوبی و فنآوری آمریکایی به راه خواهد انداخت.
دایره اختلافات ایران و آمریکا به مراتب بزرگتر از موضوع هسته ای و برجام است. چه برجام بماند و چه نماند، این اختلافات پابرجا هستند. انتظارات عدالت خواهانه ما تحقق پیدا نخواهد کرد. از منظر تاریخی، ایرانیها 170 سال است در پی روابط عادلانه با سه قدرت جهانی بوده اند که عموماً به ناکامی انجامیده است. امروز، گفتار درمانی دستگاه دیپلماسی تأثیر چندانی بر محاسبات و انتخاب های طرف مقابل نخواهد گذاشت. متأسفانه نظام بین الملل براساس استدلال، منطق و نگاه سقراطی بنا نشده است. نظام بین الملل و بازیگران آن براساس قدرت و منافع عمل میکنند و کار لابیها، بزک کردن استدلالی، منطقی و رسانه ای این منافع است. همه برای منافع خود در حال جنگ سرد هستند. هم اکنون یک ائتلاف بین المللی منطقه ای در پی آن است که ایران را در حدّ یک هتل سه ستاره نگاه دارد. قدرت های خاورمیانه ای با لابی های قدرتمند در پنتاگون، کنگره و کاخ سفید در پی تحدید ایران هستند: هم مالی- اقتصادی و هم سیاسی- امنیتی.
دو سئوال اساسی پیشروی ایران وجود دارد:
- چگونه میتوان ایران را خارج از فشارهای سیاسی قدرت های بزرگ تعریف کرد؟
- چگونه ایران میتواند رشد و توسعه پیدا کند و آینده ای بهتر برای شهروندان خود تأمین کند؟
اگر در دوره قاجار و پهلوی به دلایل ژئوپلیتیک و ضعف های داخلی، ایران نتوانست خارج از مدارهای قدرتهای بزرگ عمل کند، امروز به موجب تنوع و تکثر منابع فنآوری، سرمایه، دانش و مدیریت، ایران ظرفیت زندگی معقول را در میان قدرتهای میانی جهان داراست. اما برای این امر، میان اهداف و مقدورات خود، باید تناسب ایجاد کند. برای تصمیم سازیها و تصمیمگیری های آینده نگرانه، محتاج دانش و شناخت جدید از نظام بین المللی هستیم. به طور غم انگیزی در شناخت از سازوکارهای اقتصادی، مالی، علمی، فنآوری و سیاسی جهان فقیر هستیم. ریشه امنیت کشور، در تولید ثروت است. اگر ثروت تولید نکنیم، راهبرد ضعیف ماندن ایران تداوم می یابد. تولید ثروت محتاج شناخت و قرائت جدید از نظام سیاسی و اقتصادی امروز جهان است. نظام بین الملل به سمت چندقطبی شدن سیاسی میرود. چندین دهه است که به سمت چندقطبی اقتصادی حرکت کرده است. نظام بین الملل متنوع و متکثر موجود با توجه به حساسیت های ایرانی، فرصت کم نظیری برای پیشرفت کشور را فراهم می آورد. نظام دوقطبی موجود در خاورمیانه به ضرر منافع اقتصادی ایران است. هدف این نظام دوقطبی، بیرون نگاه داشتن ایران از جریان فنآوری، دانش، سرمایه و مدیریت بین المللی است. هدف این است که ایرانِ موجود بماند ولی فقیر بماند. اگر ذهنیت جهانی از خود را به اقتصادی، علمی و فنآوری سوق دهیم، هم ثروت تولید خواهیم کرد و هم بنابراین، امنیت خواهیم داشت.
موضوع بسیار مهمی است که نیاز به فرهنگ سازی و بازمهندسی نظام تجارت خارجی کشور درًهمه ارکان دارد
با درود
استاد ارجمند ضمن تایید فرمایشات حضرتعالی بنده معتقدم که دلیل بروز مشکلاتی که جنابعالی به آنها اشاره فرمودید اینست که ما یک کشور ایدولوژی محور هستیم و نه منافع محور لذا حاضریم به خاطر محقق شدن ایدولوژی هایمان هزینه کنیم ولو بسیار گزاف که مصداق بارز آن دشمنی با اسرائیل به هر قیمتی است.
لذا تا زمانی که ما بر اساس ایدولوژی گام بر میدارم و نه منافعمان مشکلات نه تنها برطرف نخواهند شد که هر روز بزرگتر و متعددتر نیز می شوند
مقاله جنابعالی علیرغم دارا بودن فکتهای درست و استفاده از شواهد متقن و البته اصلاحات و تئوریهای سیاسی، ناخودآگاه یک نظریه خطرناک را ترویج میکند، چه بخواهید و چه نخواهید؛
اینکه برجام هیچ فایدهای نداشته و ندارد، و این همان چیزی است که افراطیها در این مملکت تبلیغ میکنند.
ممکن است شما بفرمایید، خیر چنین قصدی نداشتهاید و ممکن است ادعا فرمایید مایل بودهاید خواننده را غیرمستقیم به طرف این باور هُل دهید که باید در ایران کارزیربناییتری صورت پذیرد ولی عملا این مقاله به ترویج دموکراسی و یا ترویج نظریه توسعه کمک نمینماید.
قبول آینکه ما هم باید در درازمدت به سمت واردشدن در این بازی لابیها برویم و یا اینکه خود را از بازیهای خطرناک منطقهای کاملا بیرون بکشیم، همان کاری که مثلا مالزیها میکنند. من هم با این تئوری موافقم اما در میانمدت و با این ساحتار فعلی خکومت وظیفه من و شما چیست و چه باید کرد:
دست روی دست بگذاریم و بیخیال برجام شویم.
و یا اینکه از برجام حمایت نماییم و در بلندمدت خود را با آن استراتژی هماهنگ کنیم.
اگر آنگونه که شما نوشتهاید و کار را ساده کردهاید و احتمالا میهواهید بگویید که هیچ چیز خارج از این دایره قابل تصور نیست، پس لطفا با این تئوری تفاوت رفتار و سیاست امریکا در قبال برجام در دوره اوباما و ترامپ را دقیقتر توضیح دهید. لطفا نفرمایید یکی نماینده لابی اسراییل بوده و دیگری نماینده لابی اسلحهساران و ….
سلام جناب سریع القلم متاسفانه زمان در مملکت ما خیلی بحساب نمیاد و دنیا به درست یا به غلط هر کسی بسهم خود داره از این زمان استفاده میکنه و ما با اینهمه بحث و نقل و جلسه و کنفرانس و از بین بردن زمان در تصمیم گیریها هزینه همه چیز رو هزاران برابر بیشتر میکنیم و هنوز نتونستیم یه مزکز درست یا غلطی ایجاد کنیم و در اصولی به نقطه مشترک برسیم حال چه درست و چه غلط و برای بعد از آن برنامه ای برای مملکت داشته باشیم و هنوز بر محور آزمایش و خطا عمل میکنیم و منافع ملی را تعریف نمیکنیم و تکلیف خودمان را با واقعیات جهان زورگوی منفعت طلب دروغگو تبیین نمینماییم و هنوز در جهان بدور از حقیقت بدنبال حقیقت میگردیم و دوره میکنیم شب را و روز را هنوزرا و این کماکان ادامه دارد و همسایه و غیر همسایه ازین بی تصمیمی و تعدد تصمیمهای دودلانه و نه قاطع مرتب سود میبرد و ما را استحاله مینماید. ممنون.
با سلام و سپاس.
اگر به شعار مرگ بر آمریکا دقت کنیم معلوم می شود که منظور از این شعار در نهایت برمی گردد به لابی های حقوقی تاثیر گذار بر جهت حرکت آمریکا که منافع ما را رعایت نمی کنند. حال یا باید حرکت این ماشین بد هیبت را تغییر داد یا در بازی کثیف جهت دهی به آن لابی کرد. برای اینکه ما را هم بازی بدهند باید یا پول بیاوریم یا دانش یا هر چیزی که خریدار دارد…
درود
در طول تاریخ اعراب پیرامون ایران و ترکهای عثمانی درپی تجزیه ومستعمره نمودن ایران بودند اگر قدرتش داشتند راسا و مستقیم مبادرت به حمله میکردند ودر غیر انصورت همکاری موذیانه ای را بر علیه کشورمان با قدرتهای مطرح وحاضر در منطقه انجام میدادند وهیچگاه در طول تاریخ احترامی برای فرهنگ و تمدن ایران و مردمانش قایل نبودند ومتاسفانه همیشه هم در داخل کشورمان عناصر دست نشانده انها فعال بوده و هرانچه را رنگ و بوی ایران و فرهنگ ایرانی دارد را تضعیف و عربیزه مینمایند وهرچه کشورهای عربی سیگنال های منفی و خصمانه واعمال ددمنشانه انجام میدهند ما بدون توجه به حقایق تاریخی و منافع ملی بیشتر دستمان را بسویشان دراز میکنیم و سرمایه هنگفتی از سرمایه های انسانی و اقتصادی و اجتماعی واعتبار بین الملی ما صرف مدافعه و حمایت از انها میشود در حایکه انها ابدا قابل اعتماد و شایسته دوستی نبوده واشکارا خواهان محو ایران هستند وایرانی را موالی خود میدانند سوال و ابهام بزرگ این است چرا ما فرصت سوزی و خودزنی میکنیم واب در هاون میکوبیم و بجای درس گرفتن ازتاریخ وتوجه به منافع ملی سنگ دشمنان خونی خود را برسینه میکوبیم و در همه عرصه ها ارزشهای ایرانی را بنفع عنصر عربی منکوب و تضعیف می نمایم ؟چرا درگستره فلات فرهنگی ایران سرمایه گذاری مناسب صورت نمیگیرد؟فلاتی که که در ان کشورهای هم ریشه ایران با یکدیگر دارای علایق و مشترکات تاریخی هستند و طبعا میتوانند زمینه های همکاری های اقتصادی و سیاسی مناسبی را برایمان فراهم کنند و درپی تجزیه و نابودی ایران هم نیستند از انزوا و انگشت نما شدن ایران چه کشورهایی سود میبرند؟
درسته،
سلام وخسته نباشید
استاد گرانقدر به نظر بنده عدم بازی مناسب و ایجاد فضاهای مناسب و فرصت ساری یا ضعف ما باعث درجا زدن هاست
ما توانمندی لازم را داریم ولی پاشنه اشیل و دم خروس و … ما را منفعل و در نقطه ضعف محصور کرده است
با تشکر داوودی نصر
سلام و عرض ادب
بسیار عالی بود.اون جمله که فرمودید عربستان هم لابی گر قوی در آمریکا شده بسیار مهم بود یعنی به نظرم مسئولان کشور ما باید به نکته توجه بسیار داشته باشند
با احترام
سلام استاد. مقاله روشتفکری خوبی است ولی برای امثال من که به صورت علمی نگاه میکنیم شاید ابهاماتی وجود داشته باشد. البته ممکن است بفرمایید که این مقاله برای امثال من نگاشته نشده که اگر اینگونه باشد می پذیرم.
از نظر من تعداد گزاره های زیادی در کنار همدیگر مورد استفاده قرار گرفته: فناوری، ثروت، لابی، سیستم بین المللی
فکر میکنم محور لابی بوده و باید ما بقی گزاره ها در راستای آن تحلیل گردند. با این حال گاها ارتباط میان گزاره ها تبیین نشده است.
با سلام و سپاس،
مشکل مزمن مقالات و بیانات آفای دکتر سریع القلم این است که معمولا به ۵۰ درصد اول موضوع میپردازند و اشکالات و کاستیها را بیان میکنند ولی به بخش دوم که راهکارها و "چه باید کرد"ها است نمیپردازند!
در این مورد لطفا بفرمایند، برای تحقق اهداف خوب و درستی که اشاره نمودهاند چه اقدامات و سیاستهای مشخصی را تجویز و توصیه مینمایند؟!
با تشکر 🌺
با سلام، بسیار عالی تبیین شده است. قدرت های حاکم بر جهان وضعیت موجود ایران را بدین سبب می پسندند که در راستای تامین منافعشان قرار گرفته است و سعی میکنند در همین چارچوب حفظ شود و بر منافعشان بیفزایند. برای خروج ایرانیان از این بن بست احتیاج تغییرات اساسی در ایران هست بگونه ای که افکار عمومی جهان را به نفع خود تغییر دهند و نظامی حقوق مدار پیدا کنند تا بهانه های موجود را که با استفاده و سوءاستفاده از آنها ایران مورد سوءاستفاده قدرتها قرار گرفته است از میان بردارند .شاید بهترین فرصتی که هنوز موجود است برگشت به زمانیست که بزرگترین انحراف از اهداف انقلاب شروع شد یعنی زمان انتخاب اولین رئیس جمهور تا با اصلاح قانون اساسی و تدوین آن بر اساس حقوق ملی کشور بتواند با آرامش مسیر بازسازی را شروع کند .
بسیار متشکرم از موضو ع مطرح شده و تحلیل های پیرامون آن . توضیح اینکه استاد ارجمند مباحث را بسیار عمیق و حکیمانه مطرح می کنند ، ولی در جمع بندی و ارایه حل نهایی مقدار زیادی به سطح می آیند و موضوعی با گسترده گی بسیار با چند جمله پایان می یابد و به نظر من بحث تا حدودی ابتر می ماند. شاید استاد نگران حوصله مخاطبان است. به نظر من هم چنانکه زحمت می کشید لطفا همیشه حق مطلب را خوب ادا فرمایید. بسیار متشکرم .
لطفا در صورت امکان و تمایل در مورد مسایل اخیر کردستان تحلیل ارایه فرمایید . امروزه خیلی این موضوع در جامعه ایران مورد نیاز است و به نظر من اکثر تحلیل ها از منظر منافع کوتاه مدت ، با بی دانشی نسبت به موضوع ، نسخه پیچیدن از راه دور برای کردستانی که از سال ۱۵۱۴ در تب و تاب است و بین کشور ها دست به دست می شود و در صد سال اخیر از مام میهن ایران جدا شده و به دست ترکیه، عراق و سوریه از مشارکت در سرنوشت خود حذف شده و کشتار و سرکوب می شوند. بسیار متشکرم اگرلطف کرده به زودی تحلیل ارایه فرمایید.
سلام جناب دکتر سریع القلم، ممنون بسیار زیبا و معقول ، بیماری را تشخیص دادید و به خوبی هم دارو را تحویز کردید، اما منِ سیاست مدار، منِ مدیر ، من استاد دانشگاه و من دانشجو و ….. نحوه استفاده از این دارو را نمی دانم ، چه کسی بهتر از تجویز کننده میتواند نحوه مصرف را مشخص کند تا دچار تفریط و افراط نشویم ،، جناب استاد فرمودید ، ذهنیت موجود را به سوی اقتصادی، علمی و فن آوری سوق دهیم ، اما نفرمودید چگونه این پوسته سخت ذهنیت نامطلوب موجود را که ثمره چندین دهه کج رفتاری بوده را بشکن ایم ،، ارادتمند
در این زمان بهترین راه حرکت ایجاد بازار مشترک بین ایران عراق سوریه و ترکیه تا از توانمندی های منطقه ای استفاده و با گره خوردن منافع منطقه ای شرکا و حامیان سیاسی و اقتصادی منطقه ای بدست بیاریم باید شطرنج مالی سیاسی را خوب بازی کنیم اگر خوب توجه کنیم امریکا با مهره ایران ودشمن جلوه دادن ایران و سیاهنمایی کلی اسلحه تاریخ گذشته و بنجول به عربها میفروشه داربازی میکنه و پول عربها رو میبره ما هم باید در این بازی شطرنج مالی سیاسی فکرکنیم که چطوری تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم
سلام. مثل همیشه عالی. پاینده باشید
دانشجوی مهندسی هستم ولی همیشه یادداشت های دکتر سریع القلم رو مطالعه میکنم؛ هر کدوم مثل خلاصه یک جلسه درس هستن. ممنونم 🙂
سلام واحترام بنظرم مشکل اصلی عدم تثبیت نظرات بدلیل عدم کفایت علمی صاحبنظران سیاسی کشور در چند دهه اخیر مهمترین معضل کشور و روابط ماست.باتشکر از اطلاع رسانی مفیدتان
با تشکر از دکتر سریع القلم بابت تحلیل روشنگرانه خود. قسمتی که مربوط به تجزیه خاورمیانه و ایران میشد خیلی جالب بود چرا که بر خلاف نظر خیلیها با ادله و منطق این مساله بر خلاف منافع انریکا فرض شده است. همه قسمتها جالب ،بدیع و قابل استفاده هست. از استاد محترم خواهشمند است در خصوص خاورمیانه بزرگ اگه ممکنه روشنگری بفرمایند
سلام، سپاسگزارم برای این مقاله روشنگر و معرفی کتاب و استفاده از واژه های دقیق. امیدوارم هر چه زود تر از این دور باطل خارج شویم.