در اوایل روی کار آمدن دولت بایدن، دولت آمریکا و اردن، یک قرارداد پانزده ساله نظامی منعقد کردند. در بند سوم این قرارداد، دولت اردن موافقت می کند که نیروهای نظامی آمریکا و عموم افراد و نهادهایی که طرف ِقرارداد وزارت دفاع آمریکا هستند به تمام امکانات نظامی و فعالیت های مرتبط به آنها بدون هیج گونه ممانعتی از طرف مقامات اردنی، دسترسی خواهند داشت. بند هفتم این قرارداد مقرر می کند که نیروهای نظامی آمریکا و افراد وابسته به وزارت دفاع تنها با داشتن کارت هویتِ سازمانی می توانند به اردن وارد شده و خارج شوند بدون آنکه به ویزا یا گذرنامه نیاز داشته باشند. در مقابل، آمریکا متعهد می شود سالانه 425 میلیون دلار به اردن مساعدت نظامی کند ضمن اینکه به طور جداگانه مسئولیت حفاظت از مرزهای اردن را با هزینه خود می پذیرد. طی دهه ی گذشته، آمریکا 234 میلیون دلار برای حفاظت از مرزهای اردن (و به طور غیر مستقیم از مرزهای عربستان و اسراییل) هزینه کرده است. در 5 سال گذشته همچنین، آمریکا 2.1 میلیارد دلار خریدهای نظامی اردن را فاینانس کرده است.

در منطقه جزیره العرب، حدود چهل هزار نفر آمریکایی در حوزه های امنیتی و نظامی این کشورها مشغول به کار هستند و حدود چهار میلیارد دلار حقوق و مزایا از شش دولت این منطقه دریافت می کنند. چهار سال پیش، دولت عربستان، یک قرارداد نظامی بالغ بر 126.6 میلیارد دلار با آمریکا نهایی کرد که تا کنون 27 میلیارد دلار ادوات نظامى به تدریج تحویل داده شده است. رهبران جدید این منطقه بر خلاف پدران خود که عمدتاً با سنت و اجماع حکمرانی می کردند، بیشتربه فن آوری و قدرت نظامی علاقمند هستند. در تاریخ 17 جولای 2021، نیویورک تایمز از همکاری گسترده فناوری اسراییل با این کشورها خبر داد. این درحالی است که شرکت های اسراییلی، اجرای نرم افزارهای خود در کشورهای مقصد را فقط با اپراتورهای خودشان انجام می دهند و این روش نه در خاورمیانه بلکه در آسیا، آفریقا و آمریکای مرکزی/ لاتین هم اجرا می شود. در همکاری استراتژیک عربستان با آمریکا همین بس که 37000 دانشجوی عربستانی در آمریکا تحصیل می کنند.

این داده ها و انبوهی دیگر، حکایت از تغییر روش ها در سیاست خارجی آمریکا نسبت به خاورمیانه دارد. حضور فیزیکی آمریکا در عراق و افغانستان هم از نظر مالی و هم از نظر مخاطرات امنیتی برای پرسنل آمریکا، بسیار پرهزینه بود. کمااینکه پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، بایدن در بیانیه ای که برای مردم آمریکا خواند اعلام کرد: " [هم اکنون] ما آنچه بدان توانایی های فراتر از افق گفته می شود داریم که شامل پهپادها می شوند که معنای آن این است که می توانیم به تروریست ها و اهداف خود بدون سربازان آمریکایی در روی زمین حمله کنیم."  گفته می شود در دو دهه گذشته، 91340 مورد از این نوع حملات در خاورمیانه و آفریقا انجام شده است. ظاهراً با توافقاتی که صورت گرفته، از این به بعد، عملیاتِ احتمالی در افغانستان از طریق پهپادهای آمریکایی مستقر در پاکستان، تاجیکستان، قزاقستان و ازبکستان اجرا خواهند شد. با توجه به توافقات جدید آمریکا و اردن، عملیات علیه افراد و اهداف در عراق نیز می تواند از پایگاه های نظامی این کشور صورت پذیرد. ضمن اینکه اسراییل حضور فعالی در منطقه قفقاز و شمال عراق دارد و می تواند با آمریکا همراهی کند. از طرفی دیگر، حتی به واسطۀ اهمیتِ قیمت و سطحِ تولیدِ نفت جهانی، آمریکا حضور و نفوذ قابل توجهی در اوپک عربی خواهد  داشت زیرا جلوگیری از افزایش قیمت انرژی، مبنای مهمی دربازگشت آمریکا به نرخ رشد اقتصادی بالای سه درصد است.  

همچنانکه شرکت ها بعضی از خدمات خود را برون سپاری (Outsourcing) می کنند، سیاست خارجی آمریکا در دو قسمت مناقشه برانگیز، عملیات خود در خاورمیانه را برون سپاری کرده است:

الف: طی چند ماه با دیپلماسی فعال و با مدیریت تئوریک جِیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن، مصر، اردن، عربستان و امارات به شدت تشویق شده اند روابط تنگاتنگی را با عراق شکل دهند و عراق را به تدریج به حلقه عربی برگردانند و حداقل اهرم های جدیدی را (Leverage) در عراق در تقابل با ایران به وجود آورند. عربستان و امارات هر دو پروژه های وسیعی را در عراق سرمایه گذاری خواهند کرد. منطق آمریکا در اقناع اعراب  برای همکاری با عراق روشن است: مگر شما نمی گویید ایران هلال شیعی درست کرده است، خوب شما ائتلاف عربی درست کنید و با سرمایه گذاری در عراق و مساعدت در توسعه ملّی، همکاری و حس درون عربی گسترش می یابد. ایران که پول ندارد. شما باید نگاه خود را به منطقه تغییر دهید. اختلافات خود را کنار بگذارید، ما هم در خدمتتان هستیم.

ب: کشورهای عربی منطقه خلیج فارس علاقه دارند در مسایل خاورمیانه حضور و نفوذ داشته باشند. هم پول دارند و هم انگیزه ولی آشنایی عمیقی با مسایل افغانستان ندارند. آمریکا با برون سپاری افغانستان به پاکستان از نظر عملیاتی و نظامی و به کشورهای عربی از نظرمالی و سرمایه گذاری، خود مدیریت بر کشور و موارد مناقشه برانگیز را از راه دور بر عهده گرفته است. بدین صورت، نه نگران کشته شدن آمریکایی هاست، و نه نیازی به تحمل هزینه های سنگین را دارد. منطق آمریکا در اقناع پاکستان و اعراب روشن است: شما (پاکستان) نگران گسترش همکاری های استراتژیک ما با هندی ها هستید ولی هدف بزرگتر این همکاری Quad (آمریکا، هند، ژاپن و استرالیا)، چین است. شما جایگاه خود را دارید. حوزه نفوذ شما هم اکنون گسترش می یابد و فضای تنفسی بیشتری در توازن نیروها با هند خواهید داشت. شما که زیر و بم افغانستان را می دانید، آن را کنترل کنید. برای اعراب هم جا باز کنید. آنها هم پول و امکانات دارند و هم اراده و انگیزه برای بزرگتر کردن شعاع نفوذ خود در برابر ایران. با اعراب همکاری کنید. ما هم در خدمتتان هستیم.

مسئولین سیاست خارجی و امنیت ملی دولت بایدن قبل از اینکه به سِمَت و قدرت برسند تحصیلات خود را تمام کرده بودند و تئوری ها را دقیق آموخته بودند. از این رو خوب می دانند که خاورمیانه محملی برای دموکراسی نیست. صرفاً باید آن را مدیریت کرد و هزینه هم نداد. ضمن اینکه بهره برداری مالی، دفاعی و سیاسی را به حداکثر ممکن رساند. به نوعی اجماع حاکمیت آمریکا در اتفاق نظر با اسراییل این است که اقتدارگرایی خاورمیانه را مدیریت دیجیتالی کنند (Digital Authoritarianism). از این منظر، نفوذ آمریکا در خاورمیانه از پارادایم سرزمینی به پارادایم دیجیتالی تغییر یافته است. با توجه به اینکه ظرفیت های اسراییل در نرم افزارهای امنیتِ سایبری و پهپادها نه تنها از آمریکا کمتر نیست، بلکه به اعتقاد اهل فن بعضاً بالاتر هم هست، این انتقال پارادایمی با شراکت مبهم اسراییل همراه است. این ابهام تا آنجاست که شاید آمریکا ترجیح می دهد موضوع هسته ای ایران را نیز به ظرفیت های اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل برون سپاری کند و آن را در هاله ای از ابهام حفظ کند. اگر خواننده ی محترم فرصت کنند و مجلات تخصصی روانشناسی در جهان را تورق کنند، مشاهده خواهند کرد که بسیاری از نویسندگان مقالات این مجلات علمی، از اسراییل هستند. به صورت مقایسه ای، شاید بتوان ادعا کرد که بعد از انگلستان در سطح جهانی، اسراییل است که ابزار روانشناسی را به طور قابل توجهی، در سیاست خارجی خود استفاده می کند.  تزریق ابهام در فضاهای تصمیم سازی از ارکان سیاست خارجی اسراییل است.

ظهور قدرتمند مالی، تولیدی و بلکه نظامی چین در دهه اخیر، ضرورت ایجاد سامان جدیدی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا را بوجود آورده است. این سامان جدید با دو سوال کلیدی روبروست: کدام سیاست ها را به کار گیریم تا سرمایه، پس انداز و مازاد چین کاهش یابد و کدام سیاست ها را به کار گیریم تا سرمایه، پس انداز و مازاد آمریکا افزایش یابد. برای ده سال آینده، آیا باید برای مادران شاغل صاحب فرزند هزینه کرد یا بیمه اجتماعی افراد مسن؟ آیا باید برای بیمه کارگران آمریکایی هزینه کرد یا محیط زیست؟  و صد ها دو گانگی برای سیاست گذاری. ضمن اینکه در مسایل داخلی، مناظره های جدی میان سناتورها و نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا در جریان است اما نسبت به هزینه های خارجی و حضور در صحنه بین المللی و تقابل با روسیه و چین، اجماع 95 درصدی وجود دارد. مدیریت دیجیتالی خاورمیانه، نه تنها هزینه ها را کم می کند، بلکه درد سرهای آن را نیز به خود منطقه برون سپاری می کند.

اگر مدیریت دیجیتالی قرار است رسم شود، نوع برخورد با ایران چه خواهد بود؟ اگر ذهن طراحان آمریکایی-اسراییلی طی دو دهه گذشته واکاوی شود (Cognitive Deconstruction)، بنظر می رسد آنها پذیرفته اند که ایران دانش هسته ای را کسب کرده است و شاید در مقطعی نیز آن را به توان بازدارندگی تبدیل کند، اما این توان  باید در کنترلِ کاملِ آژانس بین المللی انرژی هسته ای باشد. چون فعلاً هماهنگی و ائتلاف با ایران ممکن نیست، بنابراین باید ضعیف ، فقیر و منزوی شود. هم اکنون، 939 نهاد و 394  فرد  در تحریم  قرار دارند. فلسفه کانونی عموم تحریم ها نسبت به افراد و سازمان ها، منطق «عدم دسترسی» را به همراه دارد. هرچند ایران، مستقیم و غیر مستقیم، هرآنچه را که نیاز دارد، بالاخره از چین و امثالهم می تواند وارد کند و به حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متکی باشد، ولی در مداری وسیع تر به فن آوری، سرمایه گذاری، یادگیری و ارتباطات، دسترسی حداقلی خواهد داشت. از این منظر، همان رهیافتی که آمریکا با ائتلاف های جدید امنیتی /اقتصادی در مقابل چین به اجرا گذاشته، اسراییل نسبت به ایران اعمال می کند: محدودکردن منابع و امکانات و مازاد برای جلوگیری از افزایش قدرت ملّی و منطقه ای. هرچند اروپایی ها موافق این سیاست نیستند، ولی توان رویارویی با آمریکا را ندارند. طولانی شدن مذاکرات هم به موازات همین راهبرد است زیرا Limbo (مُعَلق نگاه داشتن) خود به مرور زمان سبب تداوم ضعیف ماندن می گردد. سوالی که از این طرف مطرح می شود این است که: آیا ایران می تواند با اتکای به روسیه ، چین  و روشهای غیر متعارف، از تحقق فقر، ضعف، انزوا و Limbo شدن ممانعت ورزد؟ خرداد 1408 زمان مناسبی برای ارزیابی این موضوع خواهد بود.

15 فکر در مورد “ آیا آمریکا از خاورمیانه خارج می شود؟

  1. همايي گفت:

    با سلام خدمت شما استاد معظم

    دیدگاه جنابعالی خیلی دقیق و موشکافانه است.ولی بطور واقعی تر به موضوع نگاه کنیم، ایران اردن یا عربستان نیست که ورود نیروهای بیگانه را قبول کند.از طرفی، سوییس نیست که فقط با همه پرسی و در کمال آرامش مشکلات را با همسایگان حل کند، همانطور که در موضوع آذربایجان یا حمله صدام به ایران دیدیم. در عمل فقط قدرت است که در خاورمیانه احترام می آورد، چه قدرت نرم یا سخت هردو لازم و مکمل است. طالبان فقط اهرم دست پاکستان نیست و به ازای سرکوب داعش همراه ما خواهد بود، وجود حزب الله بازدارندگی ما را تضمین کرده و یا حملات انصار الله یمن عربستان را مجبور به مذاکره با ما می کند. البته اشتباهات گذشته ما را به جایی رسانده است که یا کوتاه آمده و تجزیه بشویم، یا با کارتهای موجود خوب بازی کنیم. بدور از خود تحقیری، اینقدر توان نظامی داریم که هزینه هر حمله نظامی به ما غیر قابل توجیه باشد، ولی در تبدیل دستاوردهای نظامی و ژئوپولیتیک به اقتصادی خوب عمل نکردیم. دلیل موضوع داخلی است، اقتصاد دولتی فربه و کم بازده رانتی که حتی اجازه اعمال سیاست مالیاتی مناسب را نمی دهد و نخبگان و تجار را غیر فعال می کند. مثلا اینکه یک تولید کننده ماهها دنبال یک مجوز بدود و رشوه بدهد یا هنوز خودرو ساز داخلی خودروی بی کیفیت تولید می کند ناشی از برجام نیست، ولی اینکه سرنوشت اقتصاد کشور را به سیاست برجامی و منطقه ای گره زدیم غلط بود. اینکه تکمیل چرخه سوخت هسته ای بومی را تکمیل کنیم و از روند مذاکرات جدا کردیم درست بود. ما برای ساخت پیشران هسته ای کشتی های داخلی یا تولید رادیو دارو از کسی اجازه نمی گیریم. بماند که طرف غربی هم فقط دنبال صادرات و وابستگی است.

    از طرف دیگر، تحریم ها هم هزینه عدم النفع بالایی برای اروپایی ها و آمریکایی ها دارد و تا ابد قابل اعمال نخواهد بود. مثلا تحریم ایرانیان در معاملات ارز دیجیتال بسادگی امکانپذیر نخواهد بود و اندکی فضا را باز نگه می دارد. ولی خواهش بنده از شما بررسی امکان تبدیل جمهوری آذربایجان و ترکیه به صدام دوم در منطقه می باشد. گویا جناب اردوغان واقعا دنبال احیای امپراتوری عثمانی می باشد و ساکن نمودن تکفیری ها در مرز با ایران بی دلیل نیست. نظر جنابعالی چیست اگر ارمنستان را تقویت کنیم تا کریدوری را با روسیه برقرار کنیم؟ 

    با تشکر

    همایی

  2. ایمانی گفت:

    سپاس از استاد گرانقدر

    مثل همیشه تحلیل واقعگرایانه و دقیق با ارائه عدد و رقم معتبر

  3. بهرام گفت:

    باز کردن کریدورهای بین المللی و ساده سازی یا رفع مقررات زائد و ارتباط موثر با همسایگان بنظرم راه حل این سیاست است ضمن آنکه سه سال دیگه حزب دمکرات به احتمال کم ریاست جمهور را میگیرد

  4. رضا گفت:

    ضمن سلام و عرض ادب حضور محتر جناب دکتر صریح القلم.
    در خصوص پاسخ به سوال حضرت عالی عرض مینمایم‌: خیر . ایران مطلقا با تشبث به دامان چین و روسیه امکان خروج از فقر و انزوا را نخواهد داشت . به دلایل زیر
    ۱: چین کشوری بسیار محتاط در حوزه تصمیم گیری میباشد. و سرگذشت چین مدرن نشان میدهد چین حتی در بدترین شرایط ،پاسخ های خود را به شکل عکس العمل اقتصادی یا دیپلماتیک میدهد.لذا به هیچ وجه منافع خود را قربانی هوس بازی سیاسی در حمایت با ایران نخواهد کرد.آیا چین با وجود نفت سعودی نیازی به نفت ایران دارد؟ آیا چین ریسک تحریم شرکت های خود در حمایت از ایران خواهد پذیرفت؟و بسیار ملاحضات دیگر….

    ۲ : روسیه: الف:ابتدا باید عرض نمایم پروژه هسته ای روسیه با ایران در چند دهه پیش ،مطلقا در جهت ساخت سلاح هسته ای نبوده است؛ و روسیه صرفا جهت کسب در آمد و تبلیغ شرکت های خود در منطقه با ایران همکاری اتمی نمود. در نتیجه روسیه بر سر میز قمار سلاح هسته ای ایران نخواهد نشست.
    ب: علاوه بر این روسیه پس از یلسین و اصلاحات پوتین توانسته با آرامی خود را بازسازی و اقتصاد متزلزل خود را سامان بخشد ؛ ولی همچنان امکان دارد با اقداماتی بدون محاسبه موجبات سقوط اقتصادی خود را رقم بزند . به همین علت است که در سالهای اخیر روسیه را بیشتر از یک « عکس العمل» سیاسی نمیبینیم تا « عمل » سیاسی.
    ج: مسئله دیگر اینکه روسیه با توافقی که با اسراییل و آمریکا بر سر سوریه انجام داده ، احتمالا توانسته باشد اختیار سوریه را مطلقا در دست گیرد . و باز هم احتمال دارد در این این توافق ایران را با سوریه معاوضه کرده باشد . به عبارت دیگر صیغه ی پدرخواندگی ایران را به نام اسراییل و متحدانش خوانده باشد.
    البته پارامترهای بسیاری در جهت سوال اساسی حضرت عالی میتوان برشمرد ولی بنده منطق خود را در این چند خط خلاصه نمودم.
    استاد سریع القلم بنده را شاگرد خود بدانید

  5. صمد محمدی گفت:

    با سلام موضوعات بکر و تازه ی مطرح شده در این بحث میتواند برای استراتژیست های ایرانی بسیار مفید باشد . اما سوالی در مورد سیاست آمریکا در تغییر روش نه تغییر استراتژی در خاورمیانه این است وقتی شرکت نفت ارامکو نورد حمله قرار گرفت چرا آمریکا از خود واکسنی نشان نداد ؟ آیا این بی توجهی ها شرکای عرب  آمریکا را نامید نخ اخذ کرد ؟

  6. علی خبازیان گفت:

    سلام 
    ممنون، مثل همیشه عالی بود
    فقط یک سوال برای من مطرحه که ممنون میشم اگه پاسخ بدید

    اینکه چرا خرداد ۱۴۰۸ ؟ دلیل انتخاب این تاریخ چی بوده ؟

    در پناه حق

  7. محسن گفت:

    متاسفانه بنده جزو کسانی هستم که نمیتونم با یه فریاد بلند بر سر آمریکا خودم رو خالی کنم و از خوی استکباری آمریکا صحبت کنم. متاسفانه در موفق بودن تمام راهبرد های آمریکا و اسرائیل نادانی و فساد خودمون زمینه ساز بوده. دشمن دشمن است اما عجبا که دوست هم دشمنی می‌کند و تیشه به ریشه فرهنگ و هنر و اقتصاد می‌زند. 

  8. شیما رحمانی گفت:

    من هنوز نمی فهمم چرا تو جوامع سیاسی و رسانه ای ما به ایران امید هست؟ اصلا تا ۱۴۰۸ چه اتفاقی میفته؟ وقتی همه عزیزان تصمیم گیر همونان که تو تموم این سالا بودن، رویه ها همونه، حرفا همونه؛ عمل همونه.

    به نظر من که هر کی میتونه فرار کنه، هر کیم نمی تونه باید منتظره قحطی و بدبختیای بیشتر باشه. اینم سرنوشت ملت ماست. باید قبول کرد. 

  9. علی رضا حیدری گفت:

    بسیار عالی. دقت ها و نکته سنجی های خوبی داشت. 

    درود و سپاس فراوان آقای دکتر سریع القلم عزیز.

    علی رضا حیدری

    دانشجوی سابق تان در دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان

     

  10. امیر روح نواز گفت:

    با سلام و عرض ادب

    طبق معمول تحلیلی واقع‌بینانه از جنابعالی شاهد بودم. به نظرم همانطور که آوردید امریکا به درستی می‌داند که در این مطقه سخن گفتن از دمکراسی بیهوده است. این نکته به نظرم باید اساس هر تحلیلی در ارتباط با شرایط داخلی و خارجی و آینده ایران باشد. در این منطقه به دلایلی تاریخی با مردمی مواجهیم که توهم قدرت اصلی ترین شاخصه آنهاست و کسانی در این کشورها به قدرت می‌رسند که گوی سبقت را در توهم از دیگران بربایند. به نظرم تا ما، همانگونه که در نوشته‌های شما بارها آمده متوجه نشویم که حد و حدود ما و ظرفیت ما ناچیز است اوضاع بر همین منوال است. تحلیلیتان از اوضاع منطقه بسیاری از نقاط مبهم را در ذهن من روشن ساخت و مدیریت دیجیتالی نیز عالی بود.

    دریغ که سیاست ایران به دلیل حاکمیت جهل از وجود امثال شما بهره‌ای نمی‌برد. پاینده باشید.

  11. عباس گفت:

    با عرض سلام خدمت استاد گرامی و تشکر از مطالب عالی شما

    میزان حضور و نفوذ روسیه و چین در منطقه خاورمیانه را چه مقدار ارزیابی می کنید و آیا توانایی دارند در مقابل اقدامات آمریکا نوعی توازن ایجاد کنند مخصوصا چین که مایل به گسترش نفوذ و اتصال به اروپاست و اینکه رویارویی دو کشور آمریکا و چین هر روز شدید تر می شود؟ دوم اینکه واسپاری مسئولیت به کشور های خاورمیانه آیا می تواند برای اهداف بلند مدت آمریکا ثمر بخش باشد؟ چرا که حضور مستقیم و بی واسطه در افغانستان نتوانست جلوی حرکت و نفوذ طالبان را سد نماید

    با تشکر و احترام عباس ملاولی

  12. محمدحسین دانایی گفت:

    سلام جناب استاد تحلیل جامع و جالبی است، ولی به نظر می رسد که برخی از یافته های اخیر محققان دانشکده مطالعات پیشرفته بین الملل در دانشگاه جان هاپکینز مورد توجه قرار نگرفته است، منظورم پروژه "بازتأملی درباره ایران" است. ارادتمند   دانایی

  13. سید خلیل حسینی گفت:

    گوش اگر گوش منو (دولت)،،،

    ناله اگر ناله تو(دکتر سریع القلم)

    آنچه البته به جایی نرسد فریاد است 

  14. عباس تربُن گفت:

    سلام. من از دنبال‌کنندگان پر و پا قرص کانال تلگرام شما هستم و در زندگی بسیار هم از شما یاد گرفتم.

    درباره‌ی این یادداشت هم مایلم بگم که یکی از درخشان‌ترین و جامع‌ترین تحلیل‌هایی بود که درباره‌ی اتفاقاتی که تو افغانستان افتاد و در حال افتادنه، خوندم؛ و بی‌شک حرفه‌ای تحلیل به زبان فارسی.

    پس با این حساب به نظر می‌رسه از همه‌نظر،  آینده‌ی بسیار ناامیدکننده‌تری در انتظار مردم ماست و کورسوی امیدی هم نه؛ نه؟

    راستی یه سؤالم دارم: چرا خرداد ۱۴۰۸؟ گ

    خیلی ممنون از بودنتون. و دوست دارم در آخر اینم اضافه کنم که نرم‌افزار بخش نظرات واقعاً فاجعه بود! آیا این به این معنیه که شما دوست ندارید کسی زیاد براتون نظر بذاره؟ 😜

    ارادتمند، عباس تربن

  15. Mhddmv گفت:

    با خوندن این مقاله صراحتا باید از ایران ناامید شد و رفت. اگر کور سوی امیدی هم داشتم نابود شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *