به نظر می رسد که رشد فردی، نتیجه پنج نوع آزادی است:

 

1-آزادی ارتباطات

2-آزادی سازماندهی

3-آزادی بیان

4-آزادی متفاوت فکر کردن

5- آزادی تولید ثروت

 

در ده کشور اول ازنظر نوآوری در جهان، این پنج نوع آزادی در میان کشورها مشترک است. نوآوری شهروندان این کشورها، محصول سیستمی از این نوع آزادی ها است که به وجود آمده است. انسان ها محصول این سیستم ها هستند. در کشوری که سیستم درست نشده باشد، کانون های قدرت از آزادی شهروندان نگران می شوند. وقتی ما به سوییس فکر می کنیم که مقام اول نوآوری جهانی را دارد، حتی نام چند نفراجرایی را هم نمی توانیم به یاد بیاوریم چون یک سیستم به معنای مجموعه ای از قواعد پایدار مورد اجماع، ایجاد کرده است که همه در هر جایگاهی و موقعیتی، آن قواعد را رعایت می کنند.

بخش نا خودآگاه ذهن که انبار انبوهی از یادگیری های مستقیم و غیر مستقیم است، نقشی تعیین کننده در سرنوشت یک فرد و در نهایت یک جامعه دارد. افراد از کودکی درمحیط خانواده، مدرسه، جامعه، رسانه ها و حکومت به تدریج می آموزند که از چه مسائلی باید بترسند و حدود و محدودیت ها کجاست. ذهن دائما محاسبه می کند که پی آمد حرفی که می زند، ارتباطی که برقرار می کند، گروهی که تشکیل می دهد، درآمدی که دارد چیست و چه نوع هراسی باید داشته باشد. به عنوان مثال در بعضی از کشورها، ارتباط با خارجی جرم محسوب می شود اما در سال 2017، کره جنوبی 52 میلیون دلار برای لابی در قوه مجریه ومقننه امریکا هزینه کرد. در شهر واشنگتن حدود 16000 شرکت رسمی ثبت شده وجود دارد که برای افراد و دولت های خارجی در دستگاه حکومتی آمریکا لابی می کنند. چرا شهروندان آمریکایی نمی ترسند که برای خارجی ها در درون حاکمیت خودشان تبلیغ و لابی گری کنند؟ چون حتی کار با خارجی قاعده مند است. حتی قانون تا آنجا صریح نوشته شده است که فرزندان نمایندگان مجلس می توانند شرکت لابی داشته باشند.

اینکه افراد تا چه میزان نگران پیامدهای فعالیت های خود هستند به همان میزان کمتر برای نو آوری فکر می کنند و سازماندهی می کنند. شهرداری لس آنجلس هم به عزادارن عاشورا اجازه داد در مرکز شهر مراسم خود را برگزار کنند و هم به حامیان پادشاه باستانی ایران، کوروش. چرا هر دو نوع سازماندهی آزادی دارند؟ چون سیستمی وجود دارد که هراسی از سازماندهی های متفاوت ندارد.

از قوی ترین انگیزه های انسانی، بهتر شدن (Self- Enhancement) است. اما این بهتر شدن نیاز به محیط مستعد دارد که انسان ها از کار و نوآوری نهراسند. این محیط، ذهن انسان ها را در ناخود آگاه تربیت می کند.

در سال 1890 روان شناس و فیلسوفی به نام ویلیام جیمز (William James) در کتابی به نام اصول روانشناسی، عموم رفتار، افکار و احساسات انسان را معطوف به واکنش های مغز کرد که از انبار خود استفاده می کند. اینکه در بخش خود آگاه و نا خودآگاه انسان چه "انباشتی" صورت گرفته سرنوشت او را رقم می زند.

ترس بر دو نوع است: معقول و نا معقول. ترس از ندادن مالیات یک ترس واقعی و منطقی است اما ارائه یک تفسیر متفاوت از یک موضوع نسبت به تفسیر اولیاء، معلم، رسانه، جامعه و دولت نباید ترس به همراه داشته باشد و این ترس نا معقول است. فردریک اسمیت زمانی که دانشجوی دانشگاه بود مقاله ای برای یکی از کلاس های خود نوشت و ایده ی تحویل محموله در عرض 24 ساعت را مطرح کرد. او برای این مقاله نمره 12 گرفت و ایده او غیر واقعی قلمداد شد. اما او نترسید و ایده را تست کرد و هم اکنون شرکت FedEx با 650 هواپیما، روزانه حدود دو میلیون محموله را در سراسر جهان جا به جا می کند. او آزادی بیان داشت که با او مخالفت شد ولی با آزادی سازماندهی، ارتباطات، متفاوت فکر کردن و تولید ثروت، تشکیلات عظیم و منحصر به فردی را ایجاد کرد. جایی مانع او نشد و او فرصت پیدا کرد که ایده خود را آزمایش کند. از این رو، باید این سوال را مطرح کرد که تا چه میزان، مجموعه یک جامعه در ناخودآگاه افراد ترس و پرهیز از فعالیت را تزریق می کند و تا چه اندازه به آن ها القاء می کند که شجاع باشید، سازماندهی کنید، نظر بدهید، متفاوت باشید، اگر شکست خوردید باز تلاش کنید، از نو آغاز کنید، رشد کنید و ثروتمند شوید.

یکی از شاقول های کلیدی توسعه یافتگی این است که جوامع و دولت ها چقدر فرد را می ترسانند و چقدر او را تشویق می کنند؟ چقدر برای ترس، سیستم درست کرده اند و چقدر برای تشویق و یادگیری و ارتباط، سیستم ایجاد کرده اند؟ چقدر جامعه به افرادی که بسیار کارکرده و زحمت می کشند پاداش منطقی و عملی می دهد و تا چه میزان، به آن ها مظنون می شوند؟

فرصت دادن به انسان ها، خیلی اعتماد به نفس، علاقه به رشد و پیشرفت، احترام به انسان، شأن، علو طبع و سیستم می طلبد. البته نیکولو ماکیاولی به اشتباه معتقد بود که مردم باید بترسند.

12 فکر در مورد “ ترس و توسعه نیافتگی

  1. بنام گفت:

    سپاس از مقاله بسیار با ارزش شما.

    ولی یک موضوع که در جامعه ما از آن صحبتی نمیشود شاید به دلیل ترس، و آن همان ترس های نا ننوشته از اینکه نو آوری با باورهای جامعه در تضاد باشد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این موجب این خواهد شد که باورهای جامعه سکان اصلی هدایت جامعه را به عهده دارند و فضای بسیار کمی برای تغییرات وجود دارد. شاید باید ابتدا راه حلی برای از بین تعصب در جامعه یافت.

  2. یوسف عمادی گفت:

    سللم و عرض ادب

    سپاس از جناب استاد بابت به اشتراک گذاری این مطلب

    فکر میکنم یکی از اقدامات لازم ما برای رسیدن به آزادی ارتباطی و حتی مشارکت دادن عموم در تصمیمات و کمک به شفافیت، دست کشیدن از خسیس بودن در ارائه اطلاعات بی ضرر است. معمولا ما در ساختارهای دولتی و به تبع آن سایر بخشها شاهد نوعی خست در ارائه اطلاعات طبقه بندی نشده و کاملا عادی هستیم به بهانه های متعدد

    با سپاس مجدد

    یوسف عمادی، معاون فرودگاه یاسوج

  3. افتخاری گفت:

    سپاس از استاد که کماکان به مناسب ترین شیوه و زبان در راستای کاربردی سازی علم سیاست و آسیب شناسی و ریشه یابی مشکلات جامعه و تبیین آن از طریق ساده سازی و ارتباط بسیط با جامعه مخاطبان عام _ و نه صرفا نخبگان _ بهترین خدمت و کمک را به انسان های تشنه آگاهی و طالب حقیقت ارائه می دهند.

    مثل همیشه، عالی بود 

  4. پوریا گفت:

    باسلام فقط یک نکته آن هم اینکه این پنج آزادی رشد فردی را نتیجه نمیدهد. حتی ممکن است در جهت ضد رشد فردی عمل کند کما اینکه در جوامع توسعه یافته شاهد هستیم.

    فرض شما غلط است.

  5. فرزین صالحی گفت:

    با سلام خدمت استاد عزیز من به عنوان یک مدرس همیشه در اولین جلسه درس از دانشجویانم بصورت موکد درخواست می کنم همیشه و در همه حال در رابطه با هرگونه اطلاعاتی که از محیط پیرامونی می گیرند، یک چرای بزرگ طرح نموده و سعی کنند برای این چرا یک جواب منطقی و قابل قبول پیدا کنند و دایره طرح این چراها را ازعمومی ترین عرصه زندگی تا خصوصی ترین ارتباطات شان گسترش بدهند.من بر این گمانم که با توسعه دیدگاه های انتقادی، می توان قدمی کوچک در راه جسارت بخشیدن به نسل جوان برداشت.تا چه حد این گونه رفتارها در بستر سازی توسعه می تواند موثر واقع شود و اگر راهکارهای دیگری در نظر دارید، از باب راهنمایی و کمک مبذول بفرمایید. با تشکر.

  6. علیرضا سمساریلر گفت:

    جناب سریع القلم با سپاس از نوشته جالب شما . اریش فروم میگه متاسفانه در قرن بیستم کسانی متولی تربیت کودکان و نوجوانان هستند که خود نیاز به تربیت دارند. ما متاسفانه در کشوری زیست میکنیم و از کسانی توقع برنامه ریزی و رفتن بسمت توسعه رو داریم که نه خود توسعه یافته اند و اصولا" نه اعتقاد به توسعه دارند و مشکل بزرگ ما اینجاست که چه زمانی ما دولتمردان و روشنفکران و تحصیلکردگانی خواهیم داشت که توسعه رو باور داشته باشند و بسمتش حرکت کنند. با تشکر مجدد.

  7. كثيري گفت:

    نمیدونم جناب سریع القلم این نظر رو میخونن یا نه 

    ولی اقتصاد نهاد گرایی جدید مخصوصا کتب و مقالات داگلاس نورث کاملا مفصل به مباحث مورد علاقه جناب سریع القلم میپردازند و کاملا مدون هست از نظر تجربی و نظری….انتقاد کوچیکی که دارم اینه که چرا مباحث پراکنده مطرح میشه توسط دکتر

  8. آرزو گفت:

    سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد گرامی، مقاله فوق یکی از بهترین مقالاتی بود که تا به امروز در مورد توسعه نیافتگی و یکی از  علل ریشه ای آن خوانده ام. موفق و پیروز باشید.

  9. مصطفی هادی گفت:

    سلام سوال : در خصوص کشور سوییس چه زیر ساختهایی و در چه زمانی ایجاد شد که امروز به این رشد  در ازادی رسیده اند ، عوامل و تغییرات ایجادی چه بوده است   ؟

  10. مصطغی گفت:

    سلام و با احترام به استاد شریف

    مدت‌هاست ذهنم مشغول یک سوال شده؛ اینکه اگر می‌توان برای یک دولت، جامعه، سازمان و یا خانواده شاحص‌هایی سیستم‌ساز را معرفی نمود که موجب رشد و توسعه حقیقی یک نهاد شود، آیا برای فرد هم می‌توان به تنهایی چنین شاخص‌هایی معرفی کرد؟

    اگر یک دولت یا یک خانواده باید فلان خصلت را دارا باشد تا اعضای آن رشد بهتری داشته باشندباشند یا اگر یک مدیر باید شاخص‌ها و توصیه های ویژه ای را درنظرگیرد که شرکت در مسیر صحیحی هدایت شود، در مورد یک فرد که رهبری خودش را به عهده دارد چه می‌توان گفت؟

    چه شاخص ها و توصیه های سیستم سازی برای یک فرد که رهبر جامعه خودش است وجود دارد؟

    توصیه هایی سیستم‌ساز که سیستم‌های موجود او را در مسیر صحیحی ویرایش کند؟

    شاخص‌هایی که خودش را با آن بسنجد. مانند شاخص آزادی بیان یا شاخص تولید ثروت در  جامعه که باید در ذهنیت رهبران جامعه بنشیند.

     

    فرد فارغ از آنکه در چه سبستم‌های اجتماعی بد یا خوبی که سوی نهادهای خانواده یا جامعه بر او غالب شده، به کمک چه شاخص‌ها و توصیه های سبستم‌سازی می‌تواند ازدرون خودش به مسیر اصلاحات کشانده شود.

    مانند توصیه‌های صندوق بین الملل که پیاده‌سازی آنها تغییرات سیستمی خوبی در کشورها ایجاد می کند و فاصله گرفتن از این توصیه‌ها نشانگر زاویه گرفتن از رشد و توسعه حقیقی است.

    آیا چنین توصیه‌ها و شاخص‌هایی به عنوان راهی برای گریز از چرخه های بازتوزیع شکست و ناکامی فردی وجود دارد؟ توصیه‌هایی برای برای تشخیص و اعمال اصلاحات سیستم‌ساز در درون یک فرد به عنوان رهبر یا دولت جامعه دنیای شخصی خودش؟

     

    سپاس از شما استاد شریف

  11. امین گفت:

    آیا خلاقیت های اساسی و ایده های نابی که در کشورهای جهان سوم و شاید دیکتاتوری، معمولا بسیار نادر هم هستند و تراکنش های مالی سنگین نیز ایجاد میکنند ،از دایره این ۵ محور رشد فردی خارج هستند؟

  12. آرمان گفت:

    آقای دکتر ضمن عرض سلام باید عرض کنم فرمایش شما کاملا دقیق و صحیح است اما چه موقع ، کی ، این اندیشه و فکر بایستی غالب بشه در فضای سیاسی و عمومی کشور الله اعلم ، آیا باید منتظر بمونیم نسل انقلابی برود و نسلی نو که از قضا با  آگاهی بخشی ها امثال شما رشد و بالندگی پیدا کردن ، طرحی نو دراندازن به قول شاعر ؟  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *