ویکتور پِلِوین (Victor Pelevin) رمان نویس روس در رمان 2008 (1) خود، مدرن بودن را چنین تعریف می کند:
- – قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند؛
- – کارکنان رشوه نگیرند؛
- – قضات به تلفنهای توصیهای پاسخ ندهند؛
- – تجار درآمد خود را به لندن نبرند؛
- – پلیس راهنمایی و رانندگی با حقوق خود راحت زندگی کنند؛ و
- – ساکنان Rublyovka (منطقه اعیان نشین بیرون مسکو) همه به Christopal Skeya (زندانی در مسکو) منتقل شوند.
تاریخ سیاسی روسیه همانند تاریخ ما به شدت تحت تأثیر مسائل فقیر و غنی بوده است. ناتوانی در پرکردن این شکاف طبقاتی به پوپولیسم و اقتدارگرایی منجر شده است. پرکردن شکاف طبقاتی یا ایجاد عدالت، رفاه و حقوق مدنی برای شهروندان بدون قاعدهمندی و حکومت قانون امکانپذیر نیست. حکومت قانون ضرورتاً حکومت دموکراتیک نیست. سنگاپور یک حکومت قانون، قاعده و شفافیت است اما حکومت دموکراتیک نیست. انگلستان سه قرن حکومت قانون بود در حالی که هنوز یک قرن نشده که دموکراتیک شده است. دموکراسی بدون نظام حزبی و تسلط بخش خصوصی بر اقتصاد تحقق پیدا نمی کند. با شرایط فعلی رسیدن به دموکراسی در خاورمیانه اگر عزمی باشد نزدیک به نیم قرن کار دارد. مدرن شدن یک طیف است. بعضی به اشتباه فکر می کنند که مدرن بودن یعنی مصرف کالاهای لوکس، پوشیدن لباسهای گران قیمت، سوار شدن اتوموبیل آلمانی و زندگی در خانههای بزرگ. کاملاً بد فهمیده اند. مبنای مدرن بودن در افکار و رفتار است و نه در نوع مصرف.
ریشه فلسفی مدرن بودن در مدنیّت است. شخصِ مدرن به تکثّر برداشت و اندیشه معتقد است و نظر خود را صرفاً یک نظر در میان نظرات دیگر تلقی میکند. شخصِ مدرن، متفاوت بودن فکری انسانها را حق آنها میداند. شخصِ مدرن با دلیل و fact با دیگران تعامل می کند نه تخیلات، توهمات و شنیدهها. شخصِ مدرن به کسی که به او میگوید: من شما را دوست ندارم، میگوید حقِ شماست که مرا دوست نداشته باشید؛ مگر قرار است همه مرا دوست داشته باشند. شخصِ مدرن در هیچ شرایطی دشنام نمیدهد، پرخاش نمیکند بلکه تلاش میکند ریشههای جهل طرف مقابل را کشف کند. شخصِ مدرن نه اجازه میدهد دیگری وارد حریم خصوصی او شود و نه در حریم خصوصی دیگران دخالت میکند. اما یک ویژگی شخصِ مدرن بسیار تعیین کننده در جامعه مدنی و حکومت قانون است: به محض اینکه پای خود را از منزل بیرون گذاشت در سطح جامعه برای تمامی شهروندان، حقوق انسانی قائل است.
تابحال دیده اید: سرنشینان یک اتوموبیل گران قیمت یک میلیارد تومانی، چگونه پوست میوه، دستمال کاغذی و خاکستر سیگار به بیرون پرتاب میکنند؟ تابحال دیده اید چهار نفر آهسته با هم در عرض یک پیاده رو قدم می زنند و گپ میزنند و مانع عبور دیگر شهروندان میشوند؟ تابحال دیده اید پیاده روهای نزدیک به رستورانهای فستفود ساعت دوازده شب چگونه مملو از آشغال است؟ آیا تابحال دیده اید رانندهای نه دوبله بلکه در ردیف سوم پارک کرده و رفته است و ترافیک خیابان را مختل نموده است؟
صدها رفتار مانند اینها ضدّ مدرن بودن است. فکر کردن، استدلال آوردن، مؤدب بودن، احترام گذاشتن، نظیف بودن، رعایت حقوق دیگران را کردن، قانون را رعایت کردن، منظم بودن، صد متر دورتر رفتن ولی درست پارک کردن، وظیفه شناس بودن، مالیات دادن، درآمد بدون زحمت را قبول نکردن، دقیق بودن، حرف بیهوده نزدن، تخریب نکردن، غیبت نکردن، قانع بودن، دروغ نگفتن، انتهای صف ایستادن، تهمت نزدن، وجدان کاری داشتن و صدها اندیشه و رفتار دیگر از مشتقات مدرن بودن است.
درست میفرمایید اگر همه این گونه رفتار کنند کشور بهشت میشود؛ حتی اگر هفتاد درصد این گونه عمل کنند ایده آل است. ملتها و سرنوشت آنها با خصلتهای اکثریت تعیین میشود. اگر اقلیتی درست رفتار کند فایدهای ندارد. ژاپن، ژاپن شده است چون 95 درصد مدرن رفتار میکنند.
رمان نویس روس نمیگوید دموکراتیک شویم بلکه مدرن شویم: قانون را رعایت کنیم، رشوه نگیریم، به حقوقی که میگیریم قانع باشیم و با رانت صاحب خانه نشویم. بی دلیل نیست وقتی گفته میشود بعضی کشورها در خاورمیانه هنوز وارد عصر مدرنیته نشدهاند چه برسد به دموکراسی که تحمل اندیشههای متفاوت، رقابت حزبی و دولت حداقلی در آن متصور است.
چگونه جوامع مدرن میشوند؟ تاریخ غرب، آسیا و آمریکای لاتین به ما به وضوح پاسخ میدهد. بسیار روشن و شفاف: انرژی، عزم، اراده، همت، خواست و تصمیم مسئولین و نخبگان سیاسی یک کشور است که جامعه را مدرن میکند. اول خودشان عمل میکنند و سپس با دقت و جدیّت بر اجرای قوانین نظارت میکنند. نخبگانی که خود قانون را رعایت نکنند نمیتوانند از جامعه انتظار مدنیّت داشته باشند. هنگامی که یک وزیر با رانت زندگی نکند سپس میتوان انتظار داشت که آحاد مردم با حقوقی که میگیرند نیز زندگی کنند. خوشا به حال مردم، حکومت و قوه قضائیه کره جنوبی که وقتی متوجه شدند رئیس جمهور خلاف کرده با او برخورد کردند. روحیات، افکار، خواستها و پایگاه اجتماعی نخبگان یک کشور، سرنوشت آن را تعیین میکند.
جامعه و حکومت قانون یا مدرن شدن یک تصمیم است. بی عدالتی، فساد مالی، رانت، ورود عدهای خاص به حوزههای دولتی و کتمان واقعیتها از جمله زمینههایی بودند که باعث شدند تا سیستم پهلوی دوم علی رغم کارهای عمرانی نتواند تداوم پیدا کند. وقتی جامعه مدرن میشود که دولت و نخبگان سیاسی بخواهند مدرن شوند و سیستم قانونی را نهادینه کنند. جامعه در عصر مجازی سریع متوجه میشود که آیا قانون برای همه است یا عدهای. برای شناخت یک جامعه و حکومت و آیندۀ آن باید اول سراغ نخبگان سیاسی و درجۀ رعایت قواعد و قوانین از سوی آنها رفت. آلمان، سوئیس، ژاپن، سنگاپور، کرهجنوبی، کانادا، نروژ، سوئد و دانمارک نمونههای بارز هستند. هیچ اتفاقی در طبیعت تصادفی نیست. رعایت قواعد پاسخ میدهد. ثروتمند شدن در آلمان با قاعده است و نه رانت. بخش حقوقی دفتر صدراعظم آلمان، مهمترین بخش از حاکمیت این کشور است زیرا هر تصمیم و عملی باید با تأیید بخش حقوقی انجام شود. اگر بخش حقوقی غفلت کرد حتی یک خبرنگار میتواند توجه همه را به نقض قانون جلب کند. رماننویس روس هم همین را میخواهد. او نمیگوید ثروتمند نشوید بلکه با رعایت قاعده به ثروت برسید و این فرصت برای همه فراهم باشد.
نکته علمی آخر: در تمامی کشورهایی که مدرن شدهاند و حکومت قانون تشکیل دادهاند، نخبگان سیاسی به لحاظ احساسی، عقلی، وجدانی و تاریخی، تعلق خاطر عمیقی به کشور، خاک و وطن دارند.
Proschal’nye pesni politicheskikh pigmeev pindostana (1
سلام تشکر از مطلب بسیار خوبتان به نظر من یکی از مولفه های ایجاد (یک جامعه آماده) برای مدرن شدن داشتن مردم دانا وبا انگیزه برای ایجاد تشکلهای مردمی تا سیستم های مردمی در مقابل یک سیتم حکومتی قدرت را در کشور بالانس کند وعدالت برمبنای قانون برقرار شود.زیربنا برای مدرن شدن .
استاد بزرگوار از متن زیبای شما بهره مند شدم. منتظر مقالات بیشتری هستم.
مدرن بودن را چنین تعریف می کند:
– قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند؛
آلمان
در زمینه حمل و نقل ریلی، یک کشور مدرن است.
قطارها سر موقع می رسند و سر موقع حرکت می کنند.
شبکه ریلی، کل: ۳۴٫۰۰۰ کیلومتر
ایران
شبکه ریلی تا سال ۵۷: ۴٫۵۰۰ کیلومتر
شبکه ریلی از ۵۷ تا کنون: ۵٫۵۰۰ کیلومتر
شبکه ریلی، کل: ۱۰٫۰۰۰ کیلومتر
وسعت ایران نسبت به آلمان:
۴٫۵ برابر
۳۴٫۰۰۰ ضربدر 4.5 = 153.000
نتیجه:
ایران ۱۰٫۰۰۰ کیلومتر شبکه ریلی دارد، و برای رسیدن به وضعیت آلمان از نظر طول شبکه ریلی، فقط نیازمند ۱۴۳٫۰۰۰ کیلومتر ریل دیگر است.
باسپاس ازاستادمحترم:به نظربنده تازمانیکه دیکتاتوری درهرکشوری حاکم باشدقانون ومدرنیته اجازه ورود به آن کشورراندارد.
جناب دکتر، این را یادتان نرود که شما سرآمدی. تا این لحظه سآمد ها و سردمداران به گونه ای ضعیف عمل کردند که در بازی موجود حذف شدند.
از شما خواهش می کنم بخاطر ما قوی بازی کن، نه پیچیده.در دو حالت در بازی حذف می شویم: بد و ضعیف بازی کردن، یا پیچیده بازی کردن. در حد عقول هم باید بازی کرد چون یه موقع مخاطبین متوجه مکنونات نمی شوند و آنها حذف می شوند.
ما می خواهیم به جلو حرکت کنیم، نه به قهقرا
بجای تاریخ ۲۵۰۰ ساله، تجربه ۲۵۰۰ ساله را گسترش دهیم. بشویم یک انسان ۲۰۰۰ یا ۳۰۰۰ ساله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله الرحمن
گفتگو و اندیشیدن را تبلیغ کنید. گفتگو کنید تا بیایند گفتگو کنند. انسان های پست با حقارتشان، انسانیت را تحقیر می کنند. چگونه انسان ضعیف، ضعیفان دیگر را تضعیف یا استثمار می کند؟
باید حق و عدالت دنبال شود. باید حق و عدالت مطالبه شود و تنها راه مطالبه عمومی است. باید تبلیغ کرد. اگر روزی تکلیف را تبلیغ می کردیم و می کنیم، امروز باید حق و عدالت را تبلیغ کنیم.
حاکمیت قانون علاوه بر تحزب و خواست اکثریت به این نیاز داره که حاکمان خودشان به قانونی که وضع کردن اعتقاد داشته باشند … که در جامعه ی فعلی ما ، ندارند .
باید مطالبه کنیم. باید گونه ای مطالبه کنیم که نتوانند در بازی کثیف، ما را حذف کنند. یادمان نرود که ما معارض نیستیم و این را گوش زد کنیم. مثل پدر یا مادری که به فرزندش همیشه میگوید: ما که بد تو را نمیخواهیم.
درود بر شما
و تشکر به خاطر مطلب تامل بر انگیز و تاثیر گذارتون
با سلام. جناب دکتر اگر امکان دارد درباره تأثیرات مخربی که از ناحیه خوانین و شیوخ بر روند تحقق دموکراسی در ایران وجود داشته است ، یادداشتی بنگارید .هرچند اقداماتی از ناحیه دولت مرکزی از انقلاب مشروطه تا کنون در زدودن وضعیت ارباب – رعیتی صورت گرفته اما کافی نبوده است. سپاس
آنچه برای شخص من مایه تاسف است، خلط و ابهام مفهومی ای است که در کشور ما رایج شده است. درک عامه مردم از "مدرنیته"، جدا شدگی از جمع و در یک کلام تفرد است. به نظر من، تا علقه به جمع نباشد، کشورها پیشرفت نمی کنند. چون هرچند عقلانیت ابزاری فردی + رقابت می تواند زمینه تولید حداکثری را ایجاد کند، اما برای پیشرفت جوامع به عنوان کلیت های منسجم، به نوعی "علقه" نیاز خواهد بود. آنچه مدرنیته برای کشورهای مدرن به ارمغان آورده نه تفرد، که فردیت بوده است. و فردیت اتفافا مرحله ای است که شما برای خود به عنوان یک عضو از جمع، قائل به حقوق و نیز تکالیفی می شویم. مالیاتتان را با طیب خاطر می دهید، نسبت به کاستی های جامعه و حکومت هشیار و منتقد هستید و نهایتا برایند همزیستی جمعیتی فردگرا، مسئولیت پذیر و دارای علقه به کشور، پیشرفت و کسب قدرت و ثروت دولت هایی است که امروز ما آن ها را مدرن می نامیم.
شاید بهتربود بجای واژه مدرن ، از واژه با فرهنگ یا متمدن استفاده می کردید.
عربستان مدرن و متجدد است اما متمدن نیست
با احترام شمس
سلام و عرض ادب بسیار عالی بود از آن جمله که مربوط خصوصیات مدرن شدن بود بیشتر از همه لذت بردم.جالب است که ما با توجه به وضعیتی که داریم احتملا از نظر دانشمندان احتمال رسیدن به دموکراسی برای نامحتمل است و دانشموندان به مدرن شدن جامعه ایران بسنده کرده اند
سلام ممنون جناب سریع القلم چقدر خوبست که روزنامه ها و مجلات به اصطلاح روشنفکری نیز وارد این مقوله شوند و بجای جنجالهای سیاسی مشغول کننده و پرداختن بی حد و حصر به وووووو کمی در این وادی قلم بزنند به مردم آگاهی دهند اگرچه جامعه ما دیر تاکتیک پذیر است ولی ما ملت نسبتا" حرف گوش کنیم ولی اغلب حرف حساب کم میشنویم و تحکمی و غیر مستند بخاطر آن کمتر توجه میکنیم امید است این خود راهگشای این راه باشد. ممنون.
باید فرهنگ سازی و کارهای آموزشی انجام داد و بازی هایی درست کرد برای مدارس که مثل زنگ زلزله که شما رو از قبل تو شرایط سخت قرار میده به ما و بچه ها یاد بده که در هر شرایط سخت جامعه چه رفتاری نشون بدیم که سازنده باشه
درد من حصار برکه نیست، درد زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است…سپاس فراوان از جناب دکتر سریع القلم.
در ذهنم داستان جزیره اسرارآمیز ژولورن را مرور میکنم. هر یک از شخصیتهای داستان دارندهی شاخهای از دانش و دانستنی و تجربه هستند. مهندس اسمیت دانش عملی، پنکرف ملوان با کلی تجربهی جغرافیا و زندگی در شرایط پیشبینی نشده، جوانک که نامش را پس از پنجاه و اندی سال بیاد نمیآورم دارندهی دانش جانور و گیاهشناسی و آن خبرنگار هم که در جایگاه تاریخدان و آگاه به رویدادهای اجتماعی است. ناب هم که خدمتکار مهندس اسمیت است نمایندهی مردم معمولی است که شاید بشود گفت، عاشقانه، به ارباب خود ایمان دارد. احترام اخلاقی و پذیرش توانمندی دیگری در زمینهای که حوزهی دانش هریک از آنهاست بین این گروه کوچک بخوبی آشکار است. اخلاقیات حتی بر رفتار آیرتون تبهکار مطرود در جزیره دیگر پس از اینکه به آنها میپیوندد نیز حاکم میشود. عامل سلطه هم در این داستان طبیعت خشن جزیره است که شاید اگر امدادهای غیبی کاپیتان نمو نبود داستان به خیر و خوشی پایان نمییافت.
بگمان من نمایندهی همهی عناصری که در هر جامعهای یافت میشوند در این داستان حضور دارند. گروهی نخبه از یک سو و مردم معمولی در کنار آنها. مردم معمولی که کارهائی که اگرچه میشود پیشپا افتاده نامید ولیکن مورد نیاز هر کس و هر جمعی است را انجام میدهند . مردم معمولی که در بین آنها بدکاران هم هستند. نخبگان هم هریک با دانش و تجربهی خود در راه پایداری و نجات گروه میکوشند تنها به گفتن اکتفا نکرده و چهباید کردها را تا آنجا که میسر است بسوی عملی شدن هدایت میکنند.
با صرفنظر از عنوان احترام آمیز “آقا”، محمود سریعالقلم، رامین جهانبگلو، یوسف اباذری، ماشاالله آجودانی، و بسیار دیگرانی که نوشتهاند و گفتهاند، نمونههائی از نخبگان هستند. اینترنت کار را آسان کرده و چندین سال است که بسیار کسان چه نخبه و چه نانخبه! را پیگیری کرده و گفتههای آنها را میخوانم. چندین صد برابر این نخبگان، آدمهای معمولی همچون من هر روز و هر شب گفتههائی که از اینور و آنور میشنویم و میبینیم و میخوانیم، که منبع برخی از آنها همین نخبگان هستند، را یا پراکنده میکنیم و یا هضم شده یا نشده از دید خود و به زبان الکن خود بازگو میکنیم. تشخیص درست از نادرست، راست از دروغ برای من آدم معمولی اگر نشدنی نباشد بیگمان آسان نیست. بالاخره میخواهم بگویم منهم هم میفهمم ولو اینکه نفهمیده باشم و آسانترین کار اینست که یا بگویم بهبه و چهچه، چقدر فلانی قشنگ گفته است بدون اینکه بپرسم آقای فلانی اینکه میگوئید را چگونه میشود عمل کرد! و یا فحش و فضیحت نثار هرکسی که نفس میکشد بکنم.
“تا ما بدرجهای از فهم و درک نرسیم”، “تا دموکراسی بر جامعه حاکم نشود”، تا ما به حقوق یکدیگر احترام نگذاریم”، و صدها اگر دیگر از این دست نمونههایی هستند که هم نخبگان میگویند و هم در نوشتههای نانخبگان دیدهام.
حرف من اینست: شما نخبگان مهندس اسمیت جزیرههای اسرارآمیز امروزین هستید و میدانید و به ما هم میگوئید که باید متمدن بود، باید فهم و درکمان را بالا ببریم، باید دموکراسی بر جامعه حاکم شود، باید به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم. تا اینجا کار شما مصداق “تو نیکی میکن و در دجله انداز است”. من آدم معمولی در دجلهی جامعه با هر موج زیر رو شده، قلپقلپ آب خورده در بین مرگ و زندگی دست و پا میزنم ناگهان دستم به تختهپارهای بند میشود. این تختهپاره یا از قضا همان نیکی شما است که به دجله انداختهاید لیکن چون من نمیدانم چگونه میتوانم به کمک آن خود را نجات دهم و هیچ دستورالعملی هم همراه آن وجود ندارد رهایش میکنم و یا نه، نیکی شما نیست، بلکه سوسماریست که در یک چشم برهم زدن کارم را میسازد.
مهندس اسمیتهائی خوبند که راه عملی اجرای نظریات خود را نشان داده و در اجرای آن با مردم معمولی همراه بوده و راهبریشان کنند. شاید در قرن پنج و شش هجری “تو نیکی میکن و در دجله انداز” کار میکرده لیکن امروز میبینیم که بیاثر است.
درود و ادب بسیار
سلام و تشکر
آقای دکتر تقریبا همیشه به اجرای قانون اشاره می کنند ودرست هم هست ولی بهتر نیست اشاره ای به نهاد ها و موسساتی که قانون را رعایت نمی کنند داشته باشند مثلا مدارس غیر دولتی که تقریبا ۹۹ درصد شون قانون شهریه مصوب را اجرا نمی کنند و شده اند مروج قانون گریزی در کشور .
ممنون
سلام و سپاس از تذکر زیبای شما.یعنی می توان همچنان امیدوار بود و از خودمان شروع کنیم
سلام و سپاس فراوان از تذکر زیبای شما.یعنی می توان همچنان امیدوار بود و از خودمان شروع کنیم
بسیار عالی بود کاش هممون از فردا این رفتار ها رو تمرین کنیم و فقط شعار نباشه
سپاس بیکران از استاد
سلام نوشته شما بسیار عالی بود من با تمام ان موافقم وخودم هم بسیار حقوق شهروندی ونظم رعایت میکنم وبه دیگران توصیه اموزشها باید در خانواده قوی تر شود واگر همه ما عامل به عمل شویم مدرن شدن دور از دسترس نخواهد بود
عالی و مورد نیاز جامعه و ذهنها…باید تکرار شود.تکرار..فقط این نوشته کافی نیست..از زوایای مختلف تکرار شود.سپاس
سلام و درود خدا بر جناب آقای دکتر محمود سریع القلم .. مطلب شما بسیار عالی بود ..
بسیار زیبا و تامل برانگیز به ویژه بند پایانی
با تشکر از استاد عزیزم .لطفا تا می توانید بنویسید . کشور حتی در قشر تحصیلکرده نیاز به مقالاتی اینچنینی دارد .