بررسی تحولات جهانی، نکتهای کانونی را به ذهن متبادر میسازد: بسیاری از کشورها قفل شدهاند؛ خیلی فرصت برای تغییر وجود ندارد؛ منافع گسترده در درون کشورها، فضای تحول را بسیار محدود کرده است؛ مدیریت مشکلات برحل آنها اولویت پیدا کرده است. بنابراین، حفظ وضع موجود مبنای سیاست ورزی است.
اما حفظ وضع موجود نه عاقلانه است، نه اسباب مشروعیت را فراهم میآورد بلکه کسالتآور نیز هست. چون دامنۀ تغییر بسیار محدود است پس سیاست مداران باید چه کار کنند؟ سیاست مداران در شمال و جنوب قاره آمریکا، در آفریقا و اروپا و خاورمیانه. هر سیاست مداری که خیلی صحبت کند، کمتر موفق می شود. سیاست مداری امروزی نیاز به تعدادی محدود جملات کوتاه و یک خطی در رابطه با موضوعات حساس لازم دارد تا ذهنیت بسازد (One Liners). اینکه کدام ذهنیت و با چه نوع پیغام رسانی انجام میگیرد مهمترین امر سیاستورزی شدهاست. محتوای این ذهنیت خیلی اهمیت ندارد. آنچه مهم است در ذهن و احساس مخاطب، منزل پیدا کند. شکل دادن به یک ذهنیت جدید که بتواند مخاطبان را برای مدتی مشغول کند و امید دهد، جدیترین کار روانی-طراحی سیاستبازان امروز جهان شده است. اینکه چگونه مشکلات مردم، قالب بندی شود ظرافت و دقت میخواهد (Framing). روانشناسی، ارتباطات و سیاست با هم برابر شدهاند.
وقتی عموم مشکلات محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی قابل حل نیستند و یا مخالفان جدی دارند، پس سیاستمدار باید چکار کند؟ اولین هنر سیاست ورزان در صحنۀ تئاتر سیاسی، واژههایی هستند که انتخاب میکنند. اگر واژهها بتوانند اکثریت را دچار هیجان کنند کافی است. فضای مجازی جدید میتواند به این امر قالببندی سیاست مداری بسیار کمک کند. در هر فرهنگی، واژههای خاصی در قلب افراد جای پیدا میکنند. در آمریکای لاتین، سیاستمداری که واژههای نزدیک به مبارزه با فقر استفاده کند، جلوتر میافتد. در کشورهای صنعتی، واژههای نزدیک به رشد اقتصادی و کاهش تورم کاربرد دارند. در خاورمیانه، نمایشی از صداقت، فروتنی، شانههای افتاده و مبارزه با تبعیض، بسیار اثرگذار است. چون در خاورمیانه احساسات عمیقتر است، واژهها و ظاهری که فروتنی را جلوه دهد بیشتر به درد تئاتر سیاست میخورد. این نوع رهیافت در آلمان و سوییس خیلی جواب نمیدهد اما در مصر و عراق مؤثر است.
دومین هنر سیاست ورزان در تئاتر سیاسی، نحوۀ قالب بندی و جمله بندی مشکلات و موضوعات یک جامعه است. آنچه را که سیاستمدار نمیگوید مهمتر از آنچه میگوید است، زیرا به قالب بندی او برمیگردد. مغز سیاست در آلمان واژه “ثبات” است و خانم مرکل، به خوبی این مفهوم را در عمل اجرا کرده است. اکثریت قریب سیاست مداران در دنیا خیلی نمیتوانند تغییر ایجاد کنند چون منافع و ساختارها به هم قفل شدهاند. هشت سال سیاست خارجی دولت اوباما در دو موضوع عادی سازی با کوبا از یک طرف و برجام از طرف دیگر خلاصه میشود، بقیه مدیریت وضع موجود بود. او در قالب بندی یکی از هنرمندترین سیاست مداران تاریخ معاصر است. چندجانبه گرایی، عدم دخالت، محیط زیست، بیمه بهداشت برای اقشار ضعیف. او در بعضی از این موارد نیز موفقیتهایی کسب کرد.
در مقابل آنچه که گفته شد، آسیا به طور چشمگیری متفاوت است و تئاتر سیاست در آسیا در مسیر دیگری سیر میکند. اولین نکتهای که در آسیا اهمیت دارد اینست که مردم عموماً میدانند دولت صرفاً کارگزار است و هیچ پول و امکاناتی وجود ندارد؛ از ویتنام و کامبوج و اندونزی گرفته تا کره جنوبی و چین و ژاپن. مردم هند از آقای مودی، نخست وزیر هند چه انتظاری میتوانند داشته باشند؟ این وضعیت را مقایسه کنید با قطر که با 250 هزار نفر جمعیت، دو برابر ایران از نفت و گاز درآمد دارد. ذهنیت مردم اینست که این امکانات عظیم باید در میان ما دویست و پنجاه هزار نفر تقسیم شود. این ساختار دولت در آسیا، مردم را مسئول زندگی کرده است و بسیار کم توقع و پرکار. چون جمعیت این کشورهای آسیایی نیز بسیار است این ساختار عینی اجتماعی باعث شده است افراد خودبهخود به همت و تلاش و فکر و کار جمعی خود روی آورند. در تئاتر سیاست آسیایی، سیاست مدار باید ساختارها را بسازد تا مردم آسانتر و روانتر کار و فعالیت کنند و بی دلیل نیست آسیاییها در حد چشمگیری تولید میکنند. مردم از دولت و حاکمیت اشتغال و درآمد نمیخواهند بلکه خواستار روابط خارجی معقول، بازار برای صادرات، نرخ منطقی مالیات، امنیت سرمایهگذاری، قوانین مؤثر و ساختار عمرانی کارآمد تقاضا دارند. بنابراین طراحی appها در آمریکا صورت میگیرد ولی iPhone در چین ساخته میشود. Surface مایکروسافت در آمریکا طراحی میشود ولی در چین ویتنام و کره جنوبی ساخته میشود.
چون آسیاییها تولید میکنند، سیاستشان کمتر تئاتر گونه است. سیاستمدار آسیایی صرفاً باید دقیق قانونگذاری و سیاستگذاری کند و سپس آنرا اجرا کند. دولت بنگاه توزیع امکانات نیست. بین تولید و سالم سازی سیاست و سیاست مداران ارتباط مستقیمی وجود دارد. بین تولید و اخلاق، رابطه مستقیمی وجود دارد. کسانی که کمتر زحمت میکشند و کمتر تولید میکنند، بیشتر حیله گری میکنند. کسانی که کمتر کار میکنند بیشتر دروغ میگویند. کسانی که بدون کار و زحمت و تلاش به جایی رسیدهاند، بیشتر به دروغ، حیله و تحریف تمایل دارند.
در تمامی محافل علمی و سیاسی جهان، سالم بودن شخصیت ژاپنی زبانزد همه است. 130 میلیون نفر در مساحتی حدود 4/1 ایران و در کشوری بدون منابع طبیعی، چه انتظاری میتوانند از دولتشان داشته باشند؟ از زمان مظفرالدین شاه تا کنون (110 سال)، درآمد نفت ایران حدود 1400 میلیارد دلار بوده است. این را مقایسه کنید با حدود 5000 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی “سالانه” در ژاپن. سختکوشی و تولید، ژاپن را به قطب سوم اقتصاد جهانی و یکی از سالمترین جوامع تبدیل کرده است. تئاتر سیاست در ژاپن نیازی به تحریف، جعل، وارونه جلوه دادن، دروغ، استتار، 10/1 حقیقت گفتن را ندارد. به درجهای که مردم یک کشور از دولتشان امکانات بخواهند سیاست آن کشور ناسالمتر و نمایش سیاسی در آن بیشتر میشود و در مقابل، به میزانی که آحاد یک جامعه اهل کار و زحمت و همت باشند، سیاست در آن سالمتر و نیاز به تئاتر سیاسی در آن کمتر خواهد بود.
Read iran system in this link written by zionit + Bahali lobbies elements. Under : Inception, stabilization and evolution https://en.wikipedia.org/wiki/Ideocracy Find answer rather than Protect Arab racist Pan Arabism under name of Islam. Wikipedia must be scientifical source rather than political propaganda tool for specific lobbies. Syria civil war : Crusaders + Islamism + Zionst project
بسیار تحلیل زیبایی بود به عقیده من با توجه پیشرفتهای که در زمینه نرم افزاری و هوش مصنوعی بوجود امده اگر بجای سیاست مدار از تحلیلگر قالب های سیاسی در ساخت هوش مصنوعی سیاسی استفاده کنیم راحت به عنوان مثال به قالب ژاپن با توجه به منابع و امکانات خدادادی می رسیم خیلی راحت اما اگر این دوستان سیاسی کار بگزارند
سلام و درود بر شما. نکات جالب و بر مبنای واقعیت ها بیان شده است. انچه که مهم است اینکه مسولین کشور ما به خطاها و اشتباهاتی که در مسیر توسعه از ابعاد مختلف ان صورت گرفته اگاه و واقف شده اند اما به دلایل مختلف جرات بیان و اعلام آن و اصلاح روند را تا کنون نداشته اند و ادامه این روند هزینه های اصلاح را افزایش خواهد داد که به نظرم لازم است از روشهای مختلف و با مدلهای متفاوت و با حجم فراوان ضرورت اصلاح امور و روندها به اطلاع عموم نخبگان در حوزه های مختلف و مردم برسد تا زمینه تغییر و اصلاح زودتر صورت بگیرد وجلوی هزینه های تحمیلی گرفته شود.
با تشکر از استاد گرامی ام دکتر سریع القلم .باز هم بنویسید. ما نیازمند دیدگاههائی کارشناسانه از جمله شما می باشیم .
در آسیا مردم میدانند دولت دستشان خالی است ولی در ایران هم دست دولت خالی است؟
چرا اصرار دارید مردم بی خیال دولت شوند؟
چرا نمی خواهید طرح و الگویی بدهید که درآمد نفت در دست دولت حیف و میل نشود و صرف رفاه مردم و آموزش افراد قرار گیرد؟
آموزش رایگان یا نزدیک به رایگان میتواند استعدادات نهفته در نقاط فراموش شده یا نیمه فراموش شده ایران را شکفته سازد…
فرزندان کارگران لزوما بی استعداد نیستندبا کمک به آموزش رایگان فرزندان آنها دین دولت نفتی را به مردم ادا میکند…
مردم ژاپن قدرت فراگیری بیشتری دارند در ایران باید درآمد نفت صرف آموزش مردم شود و فراگیری را بیشتر کند….
در آمد نفتی باید صرف رفع کمبود منابع آبی شود…
چرا به دول بزرگ که نمی خواهند درآمد نفت صرف ملت شود بی اعتنایی می کنید…و خطا و ظلم آنها را کتمان میکنید؟
چرا اینقدر شیفته عملکرد دیگران با اوضاع متفاوت جغرافیایی و … هستید و راهی برای معایب خودمان و گرفتاری های خودمان پیدا نمی کنید؟
شما مطمئنید که این متن را با دقت خوانده اید؟
با مفهوم عقده حقارت آشنایید؟ چرا می گویید: «راهی برای معایب خودمان و گرفتاری های خودمان پیدا نمی کنید؟» این مقاله و همه مقاله های این سایت درباره «معایب خودمان» است. خود همین مقاله راجع به معایب ما نیست؟ چرا ستودن کار و تلاش و تخصص کار مذمومی است، در حالی که برعکسش زشت تر است؟ افراد حرفه ای برای حرفه ای بودن احترام قائلند.
اگوئیسم یا نفس پرستی حد و مرز ندارد؟
Infantalism می دانید چیست؟
بر چه اساسی میگوئید مردم ژاپن قدرت فراگیری بیشتری دارند (سیستم آموزشی بهتر اگر می گفتید شاید). اما بگذارید به شما بگویم، اختلاف سر و ته نمودار قدرت فراگیری کل جامعه بشری آنقدر نیست که با تلاش مضاعف جبران نشود.
گفته اید: «چرا به دول بزرگ که نمی خواهند درآمد نفت صرف ملت شود بی اعتنایی می کنید». در همین سایت مقاله ای هست که میگوید (نقل به حافظه): حقوقِ بین الملل بر سیاستِ بین الملل اولویت دارد؛ سیاستِ بین الملل بر اقتصادِ بین الملل اولویت دارد؛ این به معنی صحه گذاشتن بر اینها نیست.
دو مقاله از همین سایت:
چرا ما راحت تحریم می شویم؟
چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟
یا بخشی از یک مقاله دیگر:
"نظام بینالملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه ظاهراً ما نشستهایم تا دیگران با ما صحیح، اخلاقی و منطقی رفتار کنند. حدود نیم قرن است کشورها سعی میکنند دیگران را به لحاظ اقتصادی به خود وابسته کنند تا در رفتار سیاسی و امنیتی آنها تأثیر بگذارند. هم اکنون، نفت این ظرفیت را از دست داده چون تنوع منابع عرضه کننده نفت آنقدر فراوان شده که کشورها، انتخابهای فراوان دارند. تنها چهار کشور در نظام بینالملل هستند که سیاست خارجی آنها، مبنای اقتصادی ندارد. کوبا در این لیست بود اما دیگر نیست.»
یا مقاله "چگونه مشکلات سیاست خارجی را کاهش دهیم؟" اینگونه آغاز میشود:
طبق مستندات تاریخی، طی ۱۷۰ سال گذشته، انگلستان، روسیه و آمریکا، وقت و انرژی قابل توجهی از ایران گرفتهاند. در این دوره، کشور سالهای محدودی در آرامش و ثبات سپری کرده است. به نوعی میتوان گفت: ۱۷۰ سال است ایران با سه قدرت جهانی درگیر بوده است…
انصاف هم چیز خوبی ست. همینطور دقت…
مرا یاد یک اتفاقی انداختید؛ یکبار در وبلاگ یکی از شریفترین شاعران ایرانی، کاربری به شدت به او توهین کرده بود، چون آن شاعر گفته بود من استاد نیستم! می دانید شاعر چه جوابی به او داده بود؟
– ای کاش کسی پیدا میشد به [نام آن کاربر] بگوید: ای من!
تصحیح کامنت قبلی:
قسمتی که مطلبی را از حافظه نقل کردم، یک اشتباه دارد، و در اصل باید اینگونه باشد:
حقوقِ بین الملل بر سیاستِ بین الملل اولویت ندارد؛ سیاستِ بین الملل بر اقتصادِ بین الملل اولویت ندارد؛ این به معنی صحه گذاشتن بر اینها نیست.
(از مقاله سی ذهنیت غیر واقعی دیپلماسی در ایران)
ین یاد داشت نوشته دکتر سریع القلم که نیست؟ چرا اینقدر متنش ترجمهای هست ؟ جمعیت قطر که ۲۵۰ هزار نیست ، حدود ۲و نیم میلیون هست . امکان نداره دکتر سریع القلم چنین گافهایی بده
با سلام
۲٫۲میلیون نفر از جمعیت قطر ، کارگر خارجی هستند.
جمعیت قطر همان ۲۵۰هزار نفر است.
جمعیت کویت نیز به همین صورت از ۴ میلیون ، ۳ میلیون آن کارگر خارجی هستند.
با احترام
چقدر این دو جمله زیباست و قابل توصیه کردن به آدم های مختلف در شرایط مختلف
ویژگی افرادی که با زییایی ها زندگی میکنند
—
هرچند وقت یکبار به تماشای غروب می روند
—
وقتی ورزش او تمام شد خلقت را سپاس می گوید
امید که با استفاده از مطالب خوب این سایت بتوانیم به این گونه افراد شبیه شویم
با سلام مطلب جالبی است ولی سوالاتی که به ذهن می رسد که ظاهرا مردم جامعه ما در سطوح عادی و کارگر اهل کار و زحمت بوده اند ولی انچهکه توده ها را سردرگم می کند سیاست ورزی همین بازیگران تئاتر سیاست است تصمیمات غلطی که اتخاذ می شود توزیع نابرابر ٹروت طبیعی زمین ایجاد موانع و مشکلات بنابراین همه در این تئاتر سیاست بازی می کنند ناگزیر ولی در همان کشورهای اسیایی مٹل مالزی به هر حال دولت امکانات اشتغال برخورداری از بهداشت مجانی یا کم هزینه فروشگاههای ارزان قیمت و امکانات تفریحی ایجاد می کند ضمن اینکه تمایل چسبیدن به قدرت رشوه و فساد هم وجود دارد شاید زاپن استثنا باشد انهم بدلیل فرهنگ بالاتر انها
این صحبت که مردم جامعه ما در سطوح عادی و کارگری اهل زحمت و کار بوده و هستند، خیلی حرف دقیقی نیست. اگر فاکتورهایی مثل راندمان کاری یا ساعت کاری مفید در ایران رو مد نظر قرار بدید، می بینید که اتفاقاً به شدت کم کاری و ناکارآمدی وجود داره. اگر دقت کنید، بیشتر کارگران ساختمانی افغانی هستن (و جالبه، وقتی به آمار کارگران و مهندسان خارجی که در ایران کار میکنن نگاه میکنید، میبینید که کارهای تخصصی و پیچیده، و از طرف دیگه کارهایی مثل کارگری ساختمان رو خارجی ها برای ما انجام میدن). معنی این آمار، اینه که اتفاقاٌ نیروی کار ایرانی زحمت کش نیست.
سردرگمی توده ها ناشی از عدم آگاهی و عدم میل به آگاهی، و توده موندن اونهاست.
سالهاست که مطالبه خیلی از ایرانیها اینه که پول نفت بیاد سر سفره شون. یا اگه از واژه های شما استفاده کنم: توزیع برابر ثروت طبیعی. این مقاله دقیقاً درباره همینه. استخراج ثروت طبیعی به دانش، تخصص، ابزار، و زحمت احتیاج داره. اما جامعه ما هیچ وقت جامعه «حل مسئله» نبوده. همیشه چیزی که باور داشته «حق» خودشه رو از کسی یا نهادی مطالبه کرده. اما خودش پیشقدم نشده. در ابتدای کار هم تکنولوژی استخراج این ثروت رو خارجی به ایران آورده (و بالطبع، برای منافع خودش) اما فرهنگ مطالبه گر ایرانی کمتر خودش رو مکلف به دانستن و توانستن کرده، و همیشه فقط خواستن رو مد نظر قرار داده. زنجیره همین چیزها رسیده به جایی که ما با نفت فروشی، محصولات تکنولوژی رو وارد کردیم. اما با تفکر قبل از انفورماتیک، حتی قبل از اون، با تفکری که انقلاب صنعتی رو ساخته، مفهوماً نا آشنا موندیم. و از قضا اون تفکرات پیش از صنعتی شدن، و پیش از انفورماتیک، ارتباط تنگاتنگی با معناها و معنویت داشتن و دارن.
از همین نظر هم مقایسه ایران و ژاپن کار درستیه. چون تقریباً این دو جامعه همزمان تجدد رو آغاز کردند. اون «فرهنگ بالاتر» که ازش صحبت می کنید، در نهایت به افکار و اعمال آدم ها برمیگرده. ژاپنی ها کم بحران نداشتن. کم اشتباه نکردن. شما ببینید با آغاز عصر تجدد و ورود تفنگ به ژاپن چه بحران اجتماعی بزرگی شکل گرفت؛ هزاران سامورائی ناگهان جایگاه خودشونو از دست دادن. بعضی هاشون به کارهای دیگه رو آوردن، رفتن کارهای جدید یاد گرفتن، بعضی هاشون دزد و راهزن شدن، بعضی هاشون هنرمند و متفکر شدن. واقعیتش اینه که قضیه حکومت و مردم نیست. این سیاستمدارا از جای دیگه ای نیومدن. یه اجتماع انسانیه، که با تربیت نسل های خودش، فرهنگ عمومی جامعه اش رو میسازه. اتفاقاً خیلی از سیاستمدارای بعد از انقلاب از بکگراند فقر، کارگری، روستایی میان.
تولید ناخالص داخلی یه عبارتیه که خیلی حرفا پشتشه. در ظاهر یه اصطلاح به نظر میاد که اقتصاددان ها بکار میبرنش. اما در باطن، به این معنیه که ما چه کار می کنیم. در چارچوب کار و تحصیلاتمون چه نیازی از نیازهای دیگران برطرف میکنیم، چه آسایشی فراهم می کنیم، چقدر اسباب زندگی و رفاه میسازیم. تولید ناخالص اتفاقا به معنویت – چیزی که ما ایرانی ها بسیار مدعیش هستیم – ربط داره…باری.
با سلام و تشکر فراوان از جناب سریع القلم متاسفانه چون در مملکت ما دیالوگ جایگاهی ندارد امکان اینکه کارشناسان و متفکرین بنشینند و حرف بزنند و در نهایت به دیدگاهی برسند و به مردم صراحتا" اعلام کنند که که هستیم و در کجا قرار داریم و چه میتوانیم بکنیم و حق شما و ما و وظیفه شما و ما چیست وجود ندارد و هرکسی برای خود ایده آلهایی دارد که به دور ازواقعیات ما و دنیاست و بر اساس آن ایجاد توقع میکند و یکطرفه حرف میزند و کاری هم با آمار و ارقام و واقعیات ندارد و هر کسی هم برای خود تعدادی پامنبری دارند و ایشان هم کاری به واقعیات ندارند و از حرفهای قشنگ خوششان میآید و همین میشود که هست و امیدواریم روزی به این برسیم که کشورهایی که بیچاره و درمانده شده اند خواستشان نبوده ایشان هم کارو خانه و آسایش و رفاه میخواستند ولی به واقعیات توجه نکردند و چنین شدندو راه رفته را نرویم.
با تشکر و امتنان
دموکراسی به صورت بدوی خود بازیچه ی دست سیاست بازان شده
متاسفانه اگر امروز سیاست مداری بخواهد رفتار و سیاستی درست را پیش ببرد.و حرف درست را بگویید در مقابل رقیب خود قافله را خواهد باخت . پس سیاست مداران چاره ای جز عوام فریبی ندارند. (البته بیشتر در کشور های کمتر توسعه یافته و کشورهایی با جوامع ضعیف بیشتر این اتفاق میافتد )
به این سوال بر میگردییم آیا شیوه دموکراسی ( منظورم در همه ی جوامع است و اصل دموکراسی ) درست است ؟؟
آیا با این ساختار و شیوه در دموکراسی (بیشتر در جوامعی که فاقد سیستم هستند و مانند کشور ما که یک مدیر یا سیاست مدار توانایی بر هم زدن ساختار گذشته را دارد ) بیشتر مولد سیاسیون پوپولیستی و شعار زده نیست ؟؟
آیا فکر میکنیید (با توجه به رباتیک شدن آینده ) میشود در آینده از یک روبوت به عنوان ریس جمهور و نخست وزیر استفاده کرد که فقط فرمان هایی را صادر کند که خود قبلا به او داده بودییم ؟؟؟ 💥