دکتر محمود سریعالقلم در گفتوگو با «دنیای سرمایهگذاری»:
مزیت نسبی ما برای گرفتن امتیاز در دنیا، اقتصاد نیست
سهیلا زمانی، روزنامهنگار
در جهان متلاطم و پرتنش امروز، وزن ایران در اقتصاد جهانی چه میزان است؟ جایگاه صنعت نفت در رشد اقتصادی کشورهای نفتخیز در نگاهی کلی و ایران بهگونهای ویژه چیست؟ آیا، همچون چند دهۀ پیش، میتوان بر روی صنعت نفت، بهعنوان مهمترین بنیان پیشرفت کشورمان تمرکز کنیم؟ آیا اقتصاد ایران از کشورهای همتراز خود در دهههای گذشته همچون ترکیه و… پیشتر رفته و یا عقب افتاده است؟ اگر گزارش سازمان جهانی اقتصاد را در سال 2016، مبنا قرار دهیم که جایگاه ایران در مسیر توسعۀ اقتصادی، اینک در شرایط گذار از مرحلۀ اول و ورود به مرحلۀ دوم عبور از «اقتصاد بر پایۀ استفاده از منابع طبیعی» به کارآیی (Efficiency) قرار گرفته، اما ترکیه در حال ورود به مرحلۀ آخر (اقتصاد دانشبنیان) است، چه دلیل یا دلایلی برای آن میتوان جست؟
دکتر محمود سریعالقلم، استاد و پژوهشگر برجستۀ علوم سیاسی، بر این باور است که مهمترین مزیت کنونی ما که میتوانیم از آن امتیاز بگیریم و راهی بهسوی رشد اقتصادی کشور بگشاییم، بهعکس آنچه بسیاری تصور میکنند، نفت نیست، بلکه موقعیت ژئوپلیتیک کشورمان است!
ماحصل گفتوگوی ما با این استاد علوم سیاسی، از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
*************************
آقای دکتر، در ابتدا با توجه به زمینۀ کاری شما، این بحث مطرح میشود که به نظر شما، با توجه به وضعیت فعلی کشورمان در روابط بینالملل چه سیاستی را درحالحاضر باید اتخاذ کرد؟
اجازه دهید اینگونه سخن آغاز کنم: تصور میکنم نقطۀ عطف دانش علوم سیاسی و روابط بینالملل، از قدیم به جدید، با «تئوریهای تصمیمگیری» رخ داد که در دهۀ 70 میلادی بسیار رشد کردند. نظریههای تصمیمگیری هم ابعاد روانی- اجتماعی داشتند، هم ابعاد سیاسی- تاریخی و هم بُعد جدیدی به متون علم روابط اجتماعی و علم سیاست اضافه کردند.
این نوع ادبیات که عدهای با جزئیات فراوان مطالعه کردند که کسانی که بر یک کشور حکم میرانند، چه ویژگیهایی دارند، از چه مبانی فکری برخوردارند؟ حتی از چه طبقه و چه پایگاه اجتماعی برخاستهاند و چگونه تصمیم میگیرند؟ این مطالعات و تحقیقات ما را وارد جزئیاتی کرد که به نظر من، نقطۀ عطفی در تاریخ این رشته در چند قرن اخیر بوده است.
تجربه نشان داده که حکمرانی با مبانی رئالیسم و نئورئالیسم جواب میدهد. هر کشوری که بر اساس ایدهآلیسم بخواهد تصمیم بگیرد و ذهنش را شکل دهد، دچار فراز و نشیب خواهد شد. این یک بحث علمی است. چینیها و روسها این مسئله را تجربه کردند و آخرین نمونهاش را نیز ما درخصوص کوبا میبینیم که وقتی ایدهآلیسم در مجاری فکری حکمرانان یک کشور غالب شود، منحنی، منحنی سینوسی خواهد بود؛ زیرا دائماً باید دچار آزمون و خطا شود. برای همین است که ذات سیاست، رئالیستی یعنی فهم واقعیتهاست. مثل یک پزشک میماند. پزشک با واقعیتهای یک فرد و جسم و روح یک فرد روبهروست و از همین طریق است که میتواند مریضش را درمان کند.
مسئلۀ بعدی در روابط بینالملل، بحث درخصوص واژه «استقلال» است که بهراستی، واژۀ مهمی در فرهنگ ماست. ما همه به استقلال و حاکمیت ملی ایران حساسیت و تعصب داریم و باید هم داشته باشیم؛ اما در کشور ما، تاکنون روی واژۀ استقلال، کار علمی نشده است تا بدانیم این واژه به چه معناست؟! این واژه از سخنرانیهای علمی هیچگاه به زیر میکروسکوپ نرفته است که استقلال یعنی چه؟ من تصور میکنم حتی اگر ما در این زمینه کار میدانی انجام دهیم، برویم با رهبران چاد در آفریقا صحبت کنیم، آنها هم میخواهند کشورشان از لحاظ استقلال سیاسی، خودش باشد. هیچ کشوری، هیچ قبیلهای علاقهمند نیست حاکمیت خود را به دست دیگران دهد.
آیا این حرف بدین معناست که در روابط بین کشورها، استقلال حرف اول را میزند؟
ببینید منظور من این است که سخن از استقلال وقتی درست است که حرف از سیاست و امنیت و حاکمیت ملی باشد و باید حتماً به آن، حساسیت و تعصب داشت و آن را عملیاتی کرد تا استقلال سیاسی و امنیتی یک کشور فراهم شود.
اما بر اساس همین واژه تصمیمگیری، ما میبینیم که در دنیای امروز نمیتوانیم لفظ و عبارت استقلال در فناوری، استقلال اقتصادی یا استقلال در حوزۀ تولید را به کار ببریم! 35 کشور در دنیا از مهندسان و کارشناسان و طراحان و برنامهنویسان خودشان استفاده میکنند تا اینکه هواپیمای ایرباس تولید شود؛ یعنی ایرباس ممکن است به لحاظ جغرافیایی در یک بخشی از اروپا تولید شود، اما هزاران شرکت و پیمانکار با هم همکاری میکنند تا یک هواپیما ساخته شود. برای همین است که برخلاف واژۀ استقلال سیاسی، استقلال در تأمین فناوریهای یک کشور را باید بازبینی کنیم. این واژه را بهطور کلی نمیتوانیم استفاده کنیم؛ بنابراین، در حوزۀ تصمیمگیری، باید به استقلال سیاسی و امنیتی حساسیت نشان دهیم؛ اما برای اقتصاد ملی، به استراتژی متفاوتی نیاز داریم.
ما ایرانیها حدود 5/1 قرن است که مقدرات کشور را در ردۀ قدرتهای بزرگ دنیا آوردهایم. با این نظام بینالمللی که من و شما امروز داریم در آن زندگی میکنیم، باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که آیا ما میتوانیم خارج از این مدار، حکمرانی و زندگی کنیم؟ آیا میتوانیم با یک ردۀ دیگر به غیر از آن 5 یا 6 کشور بزرگ قدرتمند جهان که با ما سر و کار دارند، کار کنیم؟
بهطور کلی، ما میتوانیم بگوییم اروپاییها در ایران انگیزههای سیاسی ندارند. در واقع، نه توانش را دارند و نه انگیزهاش را. عمدتاً به دنبال مراودات تجاری و اقتصادی و شاید هم علمی، فرهنگی، فناوری و… هستند. حال، آیا ما خودمان را وارد مدارهای تصمیمگیری آمریکا کردهایم یا آنها این کار را کردهاند؟!
خاطرم هست یکبار وزیر خارجه یک کشور اروپایی به من میگفت: در دهۀ 50 میلادی، آمریکاییها به ما یادداشت میدادند، ما یادداشت را بلافاصله عمل میکردیم؛ ولی الآن آمریکاییها به ما یادداشت میدهند، ما این را میبریم و روی آن بحث میکنیم. به کابینه میبریم؛ اگر دیدیم به صلاح کشور است، عمل میکنیم و در غیر این صورت، ما هم متقابلاً یادداشتی برای آنها میفرستیم.
خوب، به نظر شما، آیا ما میتوانیم خود را از این مدار بیرون بیاوریم؟ چون اگر قرار باشد که درگیریهای ما با قدرتهای بزرگ همچنان ادامه داشته باشد، مسلماً انعکاس آن را روی حوزۀ اقتصاد هم مشاهده خواهد شد.
دقیقاً! اگر قرار باشد که این درگیریها همچنان ادامه داشته باشد، ما تبعات آن را روی اقتصاد ملی میبینیم. انعکاس آن را در این رویههایی که الآن وجود دارد، میبینید و ممکن است ماهها هم طول بکشد تا برخی از این موانع رفع شود.
خاطرم هست دو سال پیش، در تهران برای گروهی از شرکتهای خصوصی صحبت میکردم، گفتم من پیشبینی میکنم که اقتصاد ایران برای مدت چشمگیری در وزارت خزانهداری آمریکا مدیریت شود! بهدلیل اینکه رویههایی وجود دارد که نهایتاً آنها باید تأیید کنند. درحالحاضر، حتی شرکتهای میانی اروپایی هم برای اینکه کاری انجام دهند، یادداشتی به وزارت خزانهداری آمریکا میفرستند تا از آنها برای فعالیت در ایران مجوز مکتوب دریافت کنند!
شاید شنیده باشید که اخیراً صدراعظم آلمان برای چهارمین بار راهی ترکیه شد و به مقامات این کشور گفت که ما حاضریم تا 7 میلیارد یورو به شما بدهیم تا شما مهاجران سوری و احیاناً غیرسوری را که به مرزهایتان میآیند و سپس به دنبال آن هستند که راهی اروپا شوند، اسکان داده، اشتغال ایجاد کرده و مدیریت کنید.
حاکمیت ترکیه گفت در ازای این کار، شما هم باید چند کار انجام دهید! اول آنکه باید یک قدم بسیار مهم در رویههای اداری اتحادیۀ اروپا بردارید که ما را یک گام به خواستههایمان نزدیکتر کند. دوم آنکه شما باید ویزای شنگن را برای اتباع ترکیه بردارید! این یعنی تعامل متقابل! یعنی اینکه بدون این تعامل، نمیتوان به حیات خود ادامه داد. باید مزیتها را شناخت و با آن مزیتها، راه را برای تعامل باز کرد.
خوب، اکنون مزیت ما چیست؟ مزیت کشوری مثل ایران که بهتازگی تحریمها را پشت سر گذاشته و با مشکلات زیادی روبهروست.
همانطور که در اقتصاد میگویند «مزیت نسبی» شما چیست؟ ما در سیاست خارجی هم باید از خودمان بپرسیم «مزیت نسبی» ما در این زمینه چیست؟ اتفاقاً من بر اساس فرمایش بسیاری از دوستان که بعضاً کارشناسان قابلی هم هستند، به نظرم میرسد مزیت نسبی ما در حوزۀ سیاست خارجی، اقتصاد نیست. مدتهاست که دیگر مزیت نسبیمان برای گرفتن امتیاز در دنیا، نفت و گاز نیست. چون فرصتها برای سرمایهگذاری و کار در حوزۀ انرژی بسیار زیاد است.
پس مزیت ایران در سیاست خارجی چیست؟
به تصور من، مزیت نسبی ایران در این بخش، موقعیت ژئوپلیتیک آن است. ترکیه هم در واقع از موقعیت ژئوپلیتیک خود بهعنوان یک مزیت نسبی در مقابل اتحادیه اروپا استفاده میکند. در واقع، این وضعیت ژئوپلیتیک کشور ما در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و شرق و غرب کشور است که میتواند به ما مزیت نسبی دهد.
ما باید از خودمان بپرسیم که آیا آیندۀ ایران و استقلال سیاسی کشور، در گرو اقتصاد، تولید ثروت و رساندن مهاجرت به صفر است؟ یعنی آیا من با شاخصهای اقتصادی، استقلال سیاسی و حاکمیت ملی را میسنجم؟ آیا اینها مهم است؟ اینکه ما باید بهطور دائم در کشور، ثروت تولید کنیم؟ آیا این نیاز به یک روابط بینالمللی دیگری دارد؟ آیا ما باید همیشه به دنبال نزاعی باشیم تا اقتصاد کشور به گروگان گرفته شود تا رشد اقتصادی ایران محدود بماند؟ و هدف این باشد که چون آنها نمیتوانند به ایران حمله نظامی کنند، ایران را ضعیف نگه دارند. این یک استراتژی است که هم عربستان و هم اسرائیل به دنبال آن هستند و طبعاً اروپاییها به دنبال چنین استراتژی نیستند. چین و روسیه هم بیرون از این استراتژیها قرار دارند.
خوب، اروپاییها در این خصوص چه میگویند؟ میگویند ما با شما مشکلی نداریم؛ حاضریم کار کنیم، سرمایهگذاری کنیم، مراوده داشته باشیم؛ ولی شما اول باید بروید مسائل خود را با آمریکا حل کنید. این مسئله را از کی تا حالا دارند به ایران میگویند. این مسئله، مسئله «برجام» نیست، بلکه موضوعی بسیار قدیمی است؛ بنابراین اگر ما بخواهیم به کنه مطلب بنگریم، مثل اطبا باید مسئله را ریشهیابی کنیم. یک طبیب خوب کسی است که وقتی میخواهد یک بیماری را تشخیص دهد، با دانشی که درخصوص جسم و آناتومی انسان دارد، ابتدا یک شبکۀ علت و معلولی در ذهنش شکل دهد و سعی کند که ریشۀ این سرگیجه را بالاخره پیدا کند.
آیا مشکل، یک مسئلۀ گوارشی است؟ آیا قلب این بیمار ناراحت است؟ آیا احیاناً یک تومور مغزی دارد؟ این را هم با دانش، هم با مشورت و هم با کنار هم گذاشتن آمارها و آزمونها و آزمایشها، درمییابد و به فکر یافتن ریشۀ بیماری میافتد.
آیا مشکل سیاست خارجی ما، موشکهای ماست؟ آیا حضور منطقهای ایران است؟ من بارها از سیاستمداران عرب این را شنیدهام که «حضور ایران در عراق، حق طبیعی ژئوپلیتیک ایران است!» به همین دلیل، ما باید در این منطقه، یک حضور معقول داشته باشیم که به نظر من، عمدتاً باید حضور نرم و اقتصادی باشد که بتواند اقتصاد کشورهای منطقه را به اقتصاد ایران، قفل کند.
چگونه این مسئله اتفاق میافتد و اصولاً مگر میشود ما در منطقه حضور نداشته باشیم؟
از یک منظر، این حرف درست است اما این حضور باید بهگونهای باشد که بتواند به لحاظ اقتصادی، فناوری، آموزشی، علمی و … تواناییهای ما ایرانیها را نشان دهد. ما باید ببینیم ریشۀ این مسائل کجاست؟ آیا آمریکا بهعنوان حاکمیتی با حدود 16 هزار میلیارد دلار GDP که چند هزار کلاهک هستهای دارد و 600 میلیارد دلار هزینۀ نظامی میکند، با فعالیت هستهای ایران مشکل دارد؟! مشکل آمریکا با ایران کجاست؟ آیا در افزایش قدرت ملی ایران است؟ آیا در نزاعهای قومی و مذهبی منطقه است؟ تشخیص ریشۀ این مشکل، بسیار مهم است.
اگر ما مشکل را تشخیص دادیم، بعد از آن میتوانیم با قدرتهای بزرگ یک مراودۀ دوطرفه داشته باشیم تا فقط امتیاز ندهیم، بلکه امتیاز هم بگیریم. من معتقدم ما فقط در حوزۀ ژئوپلیتیک میتوانیم امتیاز بگیریم؛ مانند ترکیه! ترکیه کشوری است که با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک خود امتیازگیری میکند. در واقع، ژئوپلیتیک ایران در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و شرق و غرب کشور میتواند مزیت نسبی ما باشد. ما در حوزۀ اقتصاد نمیتوانیم امتیاز بگیریم. کمااینکه رقبای جدی منطقهای در حوزههای اقتصادی و نفت و گاز هم داریم.
حال باید چه کنیم که تعامل ما با جهان، یک تعامل ژئوپلیتیک باشد تا بتوانیم امتیاز بگیریم؟
ایران در زمرۀ کشورهایی است که ظرفیت اخذ امتیاز دارد. سریلانکا از هند چه امتیازی میتواند بگیرد؟! یا کامبوج از چین چه امتیازی میتواند بگیرد؟! پس ایران هم میتواند امتیاز بگیرد؛ هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی. بر اساس دادوستد سیاسی و رئالیسم سیاسی، ما میتوانیم در این دنیا، امتیازات جدی بگیریم.
امتیاز اولیۀ چینیها در اقتصاد جهانی چه بود؟ نیروی کار ارزان! کشورها باید بیایند مزیت نسبی سیاسی خود را استخراج کنند؛ یعنی آیا واقعاً قدرتی مهمتر از ایران برای شکلدهی ثبات و پیشرفت اقتصادی افغانستان، عراق یا سوریه وجود دارد؟ فکر میکنم ایران کشوری است که وقتی میخواهد با قدرتهای بزرگ مذاکره کند، نباید بر اساس یک آیتم مذاکره کند، بلکه باید پکیجی (Package) مذاکره کند؛ زیرا مذاکره با یک آیتم، انتخابها را بسیار محدود میکند. حتی این کار درخصوص یک مسئلۀ تجاری یا اقتصادی نیز میتواند اجرا شود.
ایران بهعنوان یک قدرت مهم میانی و میانپایه خاورمیانهای که توانایی ژئوپلیتیک بسیار بالایی دارد و ثبات آن برای قدرتهای بزرگ بسیار تعیینکننده است، باید در یک پکیج (Package) ژئوپلیتیک، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و حتی نرم مذاکره کند.
اگر ما یک آیتم را بگیریم و تنها در همان زمینه مذاکره کنیم، به تصور من، پیامدهایش همان خواهد شد که الآن داریم تجربه میکنیم؛ بنابراین، دکترین سیاست خارجی ما از این به بعد باید مبانی اقتصادی داشته باشد، زیرا شاخصهای اقتصادی به ما میگویند اگر ما ثروت تولید نکنیم؛ حاکمیت، استقلال، آیندۀ نسل جوان ما و مهمتر از آن، اهمیت ما در خاورمیانه دچار تزلزل میشود. ما با همین مزیت نسبی خود، میتوانیم سرمایهگذاران در هر زمینهای را بهسوی خود فراخوانده و رشد اقتصادی شگرفی را برای خود و نسلهای آینده، به ارمغان آوریم.
گفته میشود که در سال 2015، ایران حدود 6 میلیارد دلار هزینۀ نظامی کرده، عربستان و امارات 158 میلیارد دلار! این آمار نشان میدهد که جایگاه منطقهای ما چیست. همانطور که میگویند هرکسی پسانداز دارد، قدرت تصمیمگیری بیشتری دارد… چرا آلمانها، الآن در اتحادیۀ اروپا، جایگاه ویژهای دارند؟ چون قدرت اقتصادی آنها، این جایگاه را به آنها میدهد. چرا خیلیها در اروپا نهایتاً به سیاستهای اقتصادی آلمان توجه میکنند؟ این امر بهدلیل برتری اقتصادی آلمان است.
برای همین است که میگوییم ما اگر مازاد نداشته باشیم، چطور میتوانیم در آینده به فکر استقلال و حاکمیت و جایگاه منطقهای و جهانی ایران باشیم؟! حتی از منظر کسانی که به منطقه، بهصورت امنیتی و نظامی نگاه میکنند! تصور میکنم یکزمانی در کشور، بحث این بود که برویم چین را مطالعه کنیم. اتفاقاً الآن باید برویم هند را مطالعه کنیم! هند سیاست خارجی خود را متنوع کرد؛ یکزمانی الگو و ایدهآلش روسیه بود، ولی الآن هم با چینیها کار میکند، هم با اروپاییها، هم با آمریکای شمالی، هم روابط بسیار مهمی را با ژاپن و استرالیا طراحی کرده و…
یک کشور مهم آسیایی؛ در روابط بینالملل خود، هم تنوع اقتصادی ایجاد کرده و هم تنوع سیاسی دارد و اینها را همچون مجموعۀ منسجمی با کل جهان بهصورت ماتریسی بزرگ طراحی کرده و با مدیریتی مثل آقای مودی (نارندرا مودی/ نخستوزیر هند) اینها را به پیش میبرد.
برای همین است که به نظر من، سیاست خارجی ما برخلاف گذشته، باید اقتصادی شود و اگر اقتصاد را به ژئوپلیتیک یعنی آن روی سکه قدرت ملی، اضافه کنیم، میتوانیم در صحنۀ منطقهای و بینالمللی، امتیاز بگیریم. کشوری که نتواند امتیاز بگیرد، طبعاً ضعیف و در مناسبات بینالمللی خود، آسیبپذیر میشود و این فرضیه من بود که: «قدرت ملی ما در ارتباط با قدرتهای بزرگ جهانی، عمدتاً ژئوپلیتیک است. ما باید معادلات دوجانبه و چندجانبۀ خود را در این مسیر سوق دهیم.»
سوتیتر1:
من معتقدم ما فقط در حوزۀ ژئوپلیتیک میتوانیم امتیاز بگیریم؛ مانند ترکیه! ترکیه کشوری است که با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک خود امتیازگیری میکند. در واقع، ژئوپلیتیک ایران در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و شرق و غرب کشور میتواند مزیت نسبی ما باشد. ما در حوزۀ اقتصاد نمیتوانیم امتیاز بگیریم
سوتیتر2:
فکر میکنم ایران کشوری است که وقتی میخواهد با قدرتهای بزرگ مذاکره کند، نباید بر اساس یک آیتم مذاکره کند، بلکه باید پکیجی (Package) مذاکره کند؛ زیرا مذاکره با یک آیتم، انتخابها را بسیار محدود میکند. حتی این کار درخصوص یک مسئلۀ تجاری یا اقتصادی نیز میتواند اجرا شود
سوتیتر 3:
اروپاییها در این خصوص چه میگویند؟ میگویند ما با شما مشکلی نداریم؛ حاضریم کار کنیم، سرمایهگذاری کنیم، مراوده داشته باشیم، ولی شما اول باید بروید مسائل خود را با آمریکا حل کنید. این مسئله را از کی تا حالا دارند به ایران میگویند. این مسئله، مسئلۀ «برجام» نیست، بلکه موضوعی بسیار قدیمی است
سوتیتر 4:
ما همه به استقلال و حاکمیت ملی ایران حساسیت و تعصب داریم و باید هم داشته باشیم؛ اما در کشور ما، تاکنون روی واژۀ استقلال، کار علمی نشده است تا بدانیم این واژه به چه معناست؟! این واژه در سخنرانیهای علمی هیچگاه به زیر میکروسکوپ نرفته است که استقلال یعنی چه؟
سلام بنظرم
اول باید منافع ملی تبیین شود و عدول از آن حرام و با مجازات باشد
دوم بهترین سیاست برای آن نهایی شود این شامل سیاست داخلی خارجی اقتصادی اجتماعی و غیرو باشد
سوم روشهای پذیرفته شده و دستورالعملها و قوانین نهایی شود
چهار دیپلماسی عمومی و رسانه های عمومی بکار گرفته شوند
پنج آموزش مداوم در رسانه ها بعنوان مکمل در نظر گرفته شود
سلام لطفا فایل صوتی بگذارید تا ضمن ماندگار ،سخنان ایشان تحریف نشود
با سلام واحترام، مگر میشود کشوری که ادعای نود سال سابقه استاندارد سازی دارد فاقد حتی یک مرجع ملی استاندارد باشد،چگونه میشود ادعای پیشرفت و توسعه یافتگی داشت ولی در مدیریت منابع بصورت واگرا و جزیره ای عمل کرد، چگونه میشود هر دانشگاه بدنبال کار علمی خود باشد بدون حل مسائل اولیه! مگر میشود برای سنجش دقیق و صحت آنها بدون سنجه استاندارد ملی بود و ادعای صنعتی بودن داشت!؟ با گذشت نزدیک به چهارده هنوز فاقد یک سنجه ملی هستیم !! باورتان میشود؟!
میگویند وقتی فقط به چکش مجهز باشی همه چیز را میخ میبینی ✴
ما نیازمند باز نگری در اندیشه های خود هستییم
اینکه معانی خیلی از واژه ها را از اول برسی و دوباره ترجمان کنییم در دنیایی که اقتصاد آن و صنعت و تکنولوژی در آن متنوع شده و دیگر مثل گذشته نیست .
باید بدانییم اقتصاد چیست ؟ استقلال چیست ؟ و ثروت چیست و به چه درد میخورد ؟؟ و بسیاری دیگر ….
بیشتر چون با این کلمات سیاستمداران برای کسب آرا بازی کرده و هر یک رنگی به آن زدند
امروز معنی آنها در افکار ما مخدوش و جهت دار شده و شاید هم رنگارنگ !
آیا استقلال یعنی این که ما همه ی نیازها را خودمان تامین کنییم و درب کشور را ببندییم ؟؟
آیا وجود استقلال یعنی برای یک لیوان شیر خوردن خودمان باید گاو داشته باشیم ؟؟
استقلال در صنعت یعنی این که خودمان باید چرخ را از اول اختراع کنییم ؟؟
آیا ثروت یعنی پول ؟ یا به قول حسابدار ها دارایی های منقول و غیر منقول ؟؟ آیا نیروی انسانی متخصص ثروت نیست ؟ آیا افکار ثروت و فقر نیست ؟
آیا اقتصاد سیاست های خارجی ما را هدف گذاری میکند یا سیاست خارجی ما اقتصاد را ؟؟؟؟؟
در پایان فکر میکنم نیازمند جعبه ابزاری تکمیل هستییم که در آن چکش و آچار های گوناگونی باشد که هر مهره و پیچی را با آچار خودش باز کنییم و تنوع در ابزار ها به ما واکنش سریع و درست را اهدا کند . نه فقط هر چیز را میخ ببینیم و بر سرش بزنییم
با سلام و تشکر
به نطر من یکی از مشکلات عمده در سیاست خارجی ما غلبه نگاه های امنیتی و نظامی و به تبع آن بازیگری بیشتر نظامیان و بخش های امنیتی در این عرصه است. طبیعتا این رویکرد تولید ترس میکند و مانع از تعامل سازنده میشود. مثلا نگاهی به سیاست خارجی ما در اطراف بیاندازید. افغانستان پاکستان عراق عربستان یمن لبنان سوریه آذربایجان و دیگرکشورها.در این کشورها نظامیان و امنیتی ها حرف اول را در سیاست خارجی می زنند و ابتکار عمل در دست انها ست. یعنی همان کشورهایی که ایران می تواند با تکیه بر زیوپلتیک خود از انها بهره ببرد.
در چنین شرایطی امکان گره خوردن روابط و نفع متقابل به ندرت پیش میآید چون اولویت در روابط دوجانبه اقتصادی نیست و طبعا فهم متقابل سیاسی و حتی امنیتی بوجود نمی آید .
جناب سریع القلم تشکر ولی بنظر اینجانب نیز تا ما تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکنیم و در مسائل خیلی کوچکتر هم جزیره ای عمل کنیم و حکومت مرکزی حاکمیت نداشته باشد مطوئنا" دیگران فقط و فقط امتیاز خواند گرفت و ما قدرت امتیاز گیری نخواهیم داشت در مسئله ساده و کوچکی مثل کنسرت حکومت مرکزی نمیتواند حاکمیت خود را ثابت کند چگونه میتوان توقع داشت شرکتهای بزرگ این حاکمیت را برسمیت بشناسند و برای همکاریهای بزرگ انگیزه داشته باشند در شرایطی که نمیدانند با چه کسی طرف هستند فرق نمیکند وقتی وزیر ارشاد شما در حیطه کاری خود حتی قدرت برخورد با یک امام جمعه را ندارد چرا ایشان باور کنند وزیر صنایع یااقتصاد ما این قدرت را دارد که مقاوله نامه ای که امضائ میکند میتواند از آن حمایت کند پس اول باید تعریفی از حیطه وظایف انجام شود و روشن گردد که آیا مسئول بسیج اجازه دخالت در کار وزیر صنایع را دارد یا خیر و در وهله دوم همانگونه که ما در مسابقات ورزشی قوانین بین المللی را برسمیت میشناسیم و در برگزاری مسابقات طبق ضوابط ایشان عمل مینماییم و جریمه های ایشان را میپذیریم باید بپذیریم اگر میخواهیم تعامل بین المللی داشته باشیم چه دلخواه ما باشد یا نباشد باید قوانینمورد تایید اکثریت را بپذیریم و در آن چهارچوب همانگونه که شما میفرمایید بهترین انتخابها را داشته باشیم و بیشترین امتیازات را برای خودمان فراهم آوریم.
با تشکر مجدد از مطالب کارشناسانه شما و ایکاش بجای برنامه های حوصله سر برنده تلویزیون ایران کمی هم فرصت برای این بحث های کارشناسانه و در جریان گزاردن مردم در این زمینه اختصاص میدادند و کمی به شعور و اطلاعات بیش از شعار اهمیت میدادند.
با سلام و عرض ارادت خدمت اقای دکتر
بنده فکر میکنم این مقاله در عین زیبایی بسیار محتاطانه نگاشته شده است که البته حق دارید.
اما بنده نیز به عنوان یک علاقمند به مطالعه این مسائل چند نکته به نظرم میرسد
۱- مهمترین مشکل ما در سیاست خارجی و حتی داخلی درست سا غلط بودن نیست بلکه در اصل ما سیاست مشخصی نداریم و چند استراتژی متضاد را همزمان دنبال میکنیم.
علت اصلی نیز مشخص است که قابل نگارش نیست!!
۲- بسیاری از مشکلات ما با ارتیاط تعاملی با قدرتهای برتر دنیا بخصوص آمریکا قابل کاهش و حل میباشد . حال به نفع چه کسی است که اینقدر دشمن سازی میکنیم خود دلایل دیگری دارد.جالب اینجا است که حتی مذاکره با آمریکا نیز عیب است!
۳- تا وقتی سایست های ما برگرفته از عقل و منطق و تدبیر نباشد و فقط به دنبال توجیه ایدئولوژیکی از مسائل باشیم مشکلات کم نخواهد شد.
در پایان نیاز داریم که در ابتدا افرادی را بر مسند بنشانیم که از روی عقل و تدبیر تصمیم بگیرند و نه صرفا ایدئولوژی
درود بر جناب سریعالقلم تنوع در سیاست خارجی با دیدی اقتصادی. امیدوارم ارباب سیاست عمل کنند!
درود بر جناب سریعالقلم
عالی. تنوع در سیاست خارجی
برداشت من از حرفهای استاد این است گه نحوه مذاکرات ما زمان آقای جلیلی بهتر از زمان ظریف بوده. جلیلی هم می گفت ما با شما مذاکره می کنیم ولی موضوع مذاکره نباید محدود به حل مساله هسته ای باشد و همیشه به همراه خود بسته ای از موضوعات مختلف را برای مذاکره روی میز میبرد. البته توانمندی اجرای مذاکره اون تیم یه بحث دیگه است.
سلام خیلی عالی بود. سوال : اینکه گفته میشود کشورهای غربی به دنبال چپاول و استثمار و نفوذ فرهنگ غربی هستند و نظام ما عمدتا بر این دیدگاه و دوری از امریکا و غرب است در کجای این نظریه قرار میگیرد. با تشکر
دکتر تمام گفتمان شما کامل و درست است
وقتی کشور دارای چند دولت موازی است و در هر دولت جنگ قدرتها و دولت مرکزی هم قدرت چندانی بدلیل ضعف بودجه و… ندارد
چه باید کرد؟